افق 2

خوشبختی در انتظار آدم های دل خوشه

افق 2

خوشبختی در انتظار آدم های دل خوشه

قیصر امین پور شاعر انقلاب


قیصر امین پور پیش از آنکه به عنوان شاعر کودک و نوجوان به شمار آید در جامعه ادبی امروز به خاطر ویژگی های شعری اش شناخته شده است و شعرهای عمومی اش بیشتر از شعرهای کودکانه و نوجوانانه اش بر سر زبانهاست. از نیمه دوم دهه شصت بود که قیصر امین پور به ثبات زبان و اندیشه در شعرش دست یافت. هر چند جامعه ادبی او را به عنوان یک ادیب آکادمیک و استاد دانشگاه می شناسد ولی حوزه ادبیات کودکان و نوجوانان هنوز قیصر را از آن خود می داند. دو دفتر "به قول پرستو" و "مثل چشمه- مثل رود" آوازه خوبی دارند.

بیوگرافی، دیسکوگرافی و شرح حال هنرمند - علیرضا افتخاری

علیرضا افتخاری مهیاری در روز دهم فروردین ماه هزارو سیصد و سی و هفت در شهر هنر ؛ اصفهان دیده به جهان گشود . وی از همان کودکی بسیار خوب و رسا می خواند .

استاد نخست ایشان ؛ استاد طباطبایی نوازنده ی روشندل ویولون بودند که به پیشرفت افتخاری کمک های شایانی نمودند.به طوری که صفحاتی از افتخاری در نوجوانی توسط شرکت رویال در استودیو طنین ضبط شد.

اما وقتی در 14 سالگی نزد استاد تاج اصفهانی ؛ افتخار شاگردی نصیبشان شد , استاد ایشان را از خواندن و ضبط صفحه بر حذر داشتند و یادگیری کامل ردیف ها را از وی خواستند.

افتخاری با پشتکار و علاقه خاصی فرموده های استاد را آویزه ی گوش خود می کرد و سعی می کرد که بیشترین بهره را از وجودشان ببرد .

استاد تاج اصفهانی علاوه بر منابع عظیم قرنها موسیقی ایرانی ؛ دارای منش های اخلاقی نیکویی هم بودند که زبانزد خاص عام است و یکی از آموخته های تاج به تمامی شاگردانش در وهله ی اول همین منش های اخلاقی بود.

شاگردی استاد بزرگی چون تاج اصفهانی نقطه عطفی در زندگی هنری افتخاری بود به طوری که افتخاری موفقیت هایش را مرهون استاد تاج می داند و از ایشان همیشه به احترام و نیکی یاد می کند .

در سال 1357 با حضور بزرگانی نظیر دکتر صفوت ؛ دکنر فروغ ؛ استاد شهنازی ؛ استاد تجویدی و ... در آزمون باربد موفق به کسب رتبه نخست گردید.

« استاد شهنازی دستش را روی دوشم گذاشت و فرمود که مواظب خودت باش تو دیگر خواننده ی این کشور شدی. من هم زانو زدم و دست ایشان را به احترام بوسیدم. »

اینها خاطرات افتخاری از آن دوران است .

در سال 1360 که استاد تاج به دیار باقی شتافتند؛ افتخاری به نزد استاد دادبه رفت . استادی که علی رغم اینکه استاد معروفی در زمره موسیقی ایران نبود، اما دارای گوش و هوش موسیقایی قوی بود و سهم به سزایی در احیای دشتستانی داشت .

استاد دادبه با افتخاری آواز و دو بیتی محلی و نیز صدا سازی کار کرد .
ادامه مطلب ...

بهرام صادقی نویسنده نجف آبادی

یک چیز نامرئی هست مثل دست، که نمی‌بینمش اما احساسش می‌کنم و ادراکش می‌کنم. مرا هل می‌دهد این طرف و آن طرف...-----------------------------------------------ـ آهان! کمی سرتان را بالا بگیرید. ابروهاتان را از هم باز کنید. بخندید. چشمتان به دوربین باشد. تا سه می‌شمارم. مواظب باشید حرکت نکنید والا عکستان بد از آب در می‌آید. حاضر! یک، دو، سه...* * *دو شب بعد، از پله‌های عکاسخانه بالا می‌رفت که عکسش را بگیرد. قبضی را که عکاس داده بود در دستش می‌فشرد. به یاد می‌آورد که دو شب پیش، عکاس پرسیده بود:ـ اسم آقا؟و او اسمش را گفته بود.ـ شش در چار معمولی؟ کارت پستالی چطور؟و او جواب داده بود:ـ یک دانه‌اش ... برای نمونه.ـ پس فردا شب حاضره ... ساعت هشت.در را باز نکرده، ساعت را دید که از هشت گذشته بود. پیش خودش زمزمه کرد:ـ حالا دیگر حتماً حاضره.شاگرد عکاس که پشت میز نشسته بود جلو پایش برخاست و او پس از اینکه به سلامش جواب داد روی یک صندلی نشست. شاگرد را ناشناخته نگاه کرد:ـ مثل اینکه خودشان تشریف ندارند؟ـ چرا… چرا… الان اینجا بودند.ـ این قبض …قبض را درآورد، از جیبش، و گذاشت روی میز. شاگرد عکاس آنرا برداشت و خواند و سرش را با احترام تکان داد:ـ بله قربان، مال همین امشبه… اما باید صبر کنید خودش بیاد.می‌خواست جواب بدهد: « کار و زندگی داریم»، ‌فقط گفت : « کار و زندگی …» و در صندلی فرو رفت. شاگرد درمی‌یافت که او کار و زندگانیش را رها کرده است تا بیاید و عکسش را بگیرد و حالا که عکاس نیست ناراحت شده است، اما چه می‌توانست بکند؟ بهتر آن دید که به چیزی ور برود. بنا کرد آلبومی را ورق زدن‌… او باز پرسید:ـ نمیاد؟ـ چرا نمیاد؟ الساعه …و او به تماشای عکسهایی که به دیوار زده بودند مشغول شد...* * *پس از یکربع، عکاس آمد. هنوز نرسیده سر حرف را باز کرد:ـ خوش آمدید، قربان.ـ و به شاگردش: ـ خیلی وقته آقا تشریف آورده‌اند؟او از روی صندلی بلند شد و آمد جلو میز؛ دو دستش را گذاشت به لبه آن. عکاس ازکارگاهش عکسها را آورد:ـ ببینم همینه؟ بعله، خودشه.او دستش را دراز کرد و عکسها را گرفت. کمی نگاه کرد و بعد :ـ اینها نیست. اشتباه کرده‌اید.ـ چطور؟ فرمودید‌…ـ اشتباه کرده‌اید. من سبیل ندارم، این عکسها سبیل داره‌… از آن گذشته من کلاه سرم نمی‌گذارم.عکاس بتندی عکسها را گرفت و با دقت به آنها و بعد به قیافه او نگاه کرد:ـ عجیبه‌… اما خیلی به شما شباهت داره.ـ شباهت؟ شباهتش را چه عرض کنم‌… این را دیگر من سر در نمی‌آرم. عکاس کمی پا به پا کرد ـ و شاگردش مدتی پیش رفلته بود بیرون (چون نمی‌دانست چه باید بکند بهتر آن دیده بود که برود بیرون). رفت توی کارگاه و یک دسته عکس دیگر آورد پخش کرد روی میز. همان‌طور که وارسی می‌کرد زیر لب می‌گفت:ـ اینها که نیست.عکس دختری بود.ـ اینهم که نیست.مال زنی بود.ـ اینهم نه. مال بچه‌ای بود.ـ این؟به عکس و به او نگاه کرد:ـ این خیلی شبیه شما است. کلاه هم نداره‌… اما باز سبیل داره.اوسرش را جلو آورد:ـ ببینم‌… کلاه که نداره‌…و ادامه داد:ـ آخر «این خیلی شبیه شما است» یعنی چه؟ من چطور بفهمم که مال خودمه؟ من که صورتم را نمی‌بینم، یادم نیست چطوری است. مگر شما نظم و ترتیبی ندارید که عکسها جابه‌جا نشوند؟ شماره نمی‌گذارید؟ـ چرا‌… شماره می‌گذاریم، نظم و ترتیب هم داریم. اما امان از آدم ناشی. این شاگرده همش را به هم زده. قاتی پاتی کرده. مثلاً ملاحظه بفرمائید، سه دسته عکس هست که همشان شماره قبض شما را دارند‌… آخر عمری کار کردیم شاگرد آوردیم! مثل اینکه از پشت کوه آمده‌… هیچ چیز سرش نمی‌شود‌…ـ بالاخره تکلیف ما چیه؟ تا کی باید اینجا بایستیم، آقای عکاس؟آقای عکاس باز عکسها را وارسی می‌کرد.ـ اینهم که نیست.عکس یک بنای تاریخی بود.ـ آها‌… خودشه.او عکس را قاپید:ـ چطور خودشه؟ هیچ چیزش با من نمی‌خونه. من کی کتم این شکلی بود؟ عکاس نشست. بی‌حوصله جواب داد:ـ دیگر به ما مربوط نیست. شاید پریروز لباستان همین جور بوده، امروز عوض کرده‌اید.ـ محاله.عکاس باز بلند شد. شانه‌هایش را بالا انداخت:ـ دیگه هیچ عکسی اینجا نداریم. یکی از همین‌ها است‌…او دندانش را بهم می‌فشرد. وقتی کمی آرام گرفت، گفت :ـ اینها عکس من نیست. شش تا عکس شش درچار با یک کارت پستالی، پولش را گرفته‌ای باید تحویل بدهی‌…عکاس سه دسته عکس را گذاشت جلو او.ـ تحویل شما،‌ قربان. پیشکش. عصبانیت ندارد. ولله من که سر در نمی‌آرم. هر سه جور شکل جنابعالی است، عکس جنابعالی است. یکی با سبیل و کلاه، یکی با سبیل بی‌کلاه و یکی، هم بی‌سبیل و بی‌کلاه. هر کدامشان را عشقتونه بردارید‌…ـ عشقم؟ مگه عشقیه؟ آقای محترم! آقای عکاس! یا به سرت زده یا مرا مسخره می‌کنی. تو مگر کاسب نیستی، مشتری نداشته‌ای، نمی‌خواهی کار و زندگی بکنی؟ کجای دنیا وقتی یک نفر می‌رود عکسش را بگیرد سه جور عکس میارند جلوش میندازند، ریشخندش می‌کنند، می‌گویند هر سه جور عکس جنابعالیه، هر کدامش را خواستی بردار؟ پریروز که عکس می‌انداختم مگر کور بودی؟‌ نه سبیل داشتم، نه کلام داشتم، نه کتم این ریختی بود.عکاس به تنگ آمده بود. دستهایش را به هم مالید و کوشید خودش را نگه دارد. مؤدبانه و شمرده جواب داد:ـ اینها همه درست، همه حرف حسابی، من هم قبول دارم. والله تقصیر این شاگرد خرفت احمق منه که اینها را به هم ریخته، شماره‌هاش را به هم زده والا اول بار بی‌معطلی تقدیمتان می‌کردم، اینهمه هم حرف و مرافعه نداشت. اما من تمام تعجبم از اینه که چطور این سه عکس شبیه شما است. درست مثل اینکه خود شمائید. حالا نمی‌دانم مال شما است یا مال آدم دیگری شبیه شما‌… نمی‌دانم عکس اصلی شما چطور شده‌… آخر چطور شده‌… آخر چطورشما قیافه خودتان را تشخیص نمی‌دهید؟ـ مگر شما تشخیص می‌دهید که من بدهم؟ـ چرا ندهم؟ الان یک عکس از من نشان بدهید، مال هر وقت باشه، فوراً میگم از منه یا نیست. متعجبم‌…ـ متعجبی؟ مگر واجبه تمام مردم دنیا عکسشان را تشخیص بدهند؟ حالا تو عکاسی، کارت اینه. کدام مرغی تخم خودش را تشخیص می‌دهد؟ ببین چطور مردم را گول می‌زنند‌… سه چهار روز منتزشان می‌کنند، از کار و زندگی بازشان می‌کنند، بعد هم این جور جواب می‌دهند‌…عکاس نزدیک بود به گریه بیفتد. از جیبش آینه‌ای درآورد و داد به او:ـ این کار که دیگر آسانه. بببین! ببین شکل عکسها هستی یا نه؟او آینه را گرفت و در آن نگاه کرد. بعد همانطور که آینه در دستش بود نشست روی صندلی. زیر لب به تلخی زمزمه می‌کرد.بعد ناگهان آینه را داد به عکاس و سرش را در دو دست گرفت و فشار داد. عکاس آهسته پرسید:ـ دیدی؟او بلند شد. باز رفت جلو میز. عکسها را برداشت و نگاه کرد و داد به دست عکاس. عکاس گفت:ـ اگر بنشینی صاحب‌های این عکسها همشان میآیند. بد نیست هم قیافه‌های خودت را بشناسی.او رفت به طرف در:ـ همش حقه بازیه. اینها هیچکدام عکس من نیست. معلوم نیست عکس حقیقی من چطور شده. ممکنه اصلاً عکس مرا نگرفته باشی. خاک بر سرتان با عکس گرفتنتان.وقتی او رفت بیرون، عکاس مثل دیوانه‌ها دور اطاق راه افتاد.ـ خدایا، دارم دیوانه می‌شم. چطور خودش را نشناخت؟ چطور این عکسها همشان شبیه او بودند؟ نزدیکه‌… نزدیکه خودم را از پنجره پرت کنم پایین.شاگردش آمد تو:ـ یارو عکسهاش را گرفت؟ دیدمش می‌رفت تو عکاسخانه روبروئی

شرح حال آیت الله نعمت الله صالحی نجف آبادی


نویسنده در حدود سال 1302 شمسی در شهر نجف آباد اصفهان متولد شد و پس از طی تحصیلات ابتدایی در سن 15 سالگی جهت کسب علوم دینی به اصفهان رفت و پس از خواندن ادبیات عرب ، شرح لمعه ، رسائل و مکاسب را نزد حضرات آیات حاج آقا رحیم ارباب و حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادی (دائی خویش) و نیز آقای فیاض آموخت و اوایل مرجعیت آیت الله بروجردی در سال 1325 ه . ش به قم آمد و اولین دوره خارج فقه و اصول را نزد وی تلمّذ کرد و تا پایان دوره مرجعیت ایشان از محضرش بهره مند شد و به موازات آن در درس خارج امام خمینی تا روز تبعید ایشان و نیز در درس آیت الله سید محمد داماد شرکت می کــرد و همــزمان به تدریس ادبیات عرب ، شرح لمعه ،رسائل ، مکاسب ،کفایه و ... در زمینه های فقه و اصول می پرداخت. از جمله کسانی که در درس وی حاضر می شدند عبارت بودند از حجج اسلام آقایان مهدوی کنی، هاشمی رفسنجانی ، محمدی گیلانی ، محفوظی ،حسن صانعی ،لاهوتی اشکوری ، ربانی املشی، موسوی یزدی و گروهی دیگر . آقای هاشمی رفسنجانی در معرفی اساتید می گوید : اساتید ما البته زیاد بودند ولی آنهایی که بیشتر روی ما تأثیر می گذاشتند یکی آقای منتظری بودند البته در سطوح بالاتر و در مقدمات مرحوم سعیدی و آقایانی که زنده هستند ، صالحی نجف آبادی،آقای مشکینی ،آقای مجاهد ،آقای سلطانی و آقای فکور که واقعاً زاهد و مردان پاکی بودند. (روزنامه رسالت ،28 مرداد 1368) نویسنده در علوم معقول منظومه سبزواری و قسمتی از اسفار را نزد علامه طباطبائی خوانده و سپس چند بار منظومه حکمت سبزواری را تدریس می کرد. پس از بی نیار شدن از شرکت در دروس خارج همچنان به تدریس دروس سطح از قبیل رسائل ،مکاسب و کفایه ادامه داد تا اینکه تدریس درس خارج و بحث های استدلالی و اجتهادی را آغاز کرد و مقارن با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ، بحث جهاد را موضوع درس خارج خود قرارداد و طی یازده سال تدریس خارج فقه تاکنون،موضوعات ولایت فقیه ،انفال ،خمس ،و به طور کلی منابع مالی دولت اسلامی را مورد بحث و اجتهاد قرار داد که در هر مورد نظریات بدیعی عرضه کرده است, از جمله اینکه همه اقسام جهاد که در عصر رسول اکرم (ص) تشریع شده است در عصر غیبت نیز واجب است و هیچ نوعی از انواع جهاد مشروط به اذن یا امر امام معصوم نیست. مبحث ولایت فقیه نیز در کتاب مستقلی تحت عنوان « ولایت فقیه ، حکومت صالحان » به چاپ رسیده است . خط مشی سیاسی نویسنده از آغاز نهضت امام خمینی به نهضت معظم له پیوست و قبل از اعلام مرجعیت امام خمینی و پس از رحلت آیت الله بروجردی مقلدان را به امام خمینی ارجاع داد تا اینکه پس از وفات آیت الله حکیم ، وی همراه با آیت الله منتظری و ده تن دیگر از مدرسین و شخصیت های حوزه علمیه قم در پی سؤال جمعی از طلاب مرجعیت امام خمینی را اعلام کردند و این عمل به عنوان یک جرم بزرگ در پرونده آنان در ساواک ضبط شد. وی از همان آغاز مبارزه امام خمینی (ره) از شخصیت های مورد توجه و علاقه حضرت امام (ره ) بود و ایشان در ذی الحجه 1380 ق اجازه تصدی امور حسبیه و تصرف در وجوه شرعیه و اخذ سهمین مبارکین را کتباً به ایشان دادند که نسخه اصلی آن موجود است . نویسنده به جرم همراهی با نهضت امام خمینی مدت کوتاهی به زندان رفت و در سال 1352 به همراه آیت الله منتظری دستگیر و از نجف آباد به قم منتقل گردیده و تبعید شدند که نویسنده به سه سال تبعید محکوم شد و سال اول را در ابهر زنجان ،سال دوم را در تویسرکان و سال سوم را در مهاباد گذراند. وی همچنین از یاران نزدیک استاد مطهری بود. شهید مطهری در مورد وی می گوید : آقای صالحی از دوستان قدیمی ما هستند . (حماسه حسینی ،ج 1 ،ص 329 ) نویسنده دارای آثار ارزشمندی است که کتاب معروف ایشان به نام شهید جاوید است که نظریات محققانه ای را پیرامون قیام امام حسین بیان کرده است . ضمناً مسائل مربوط به این کتاب خود بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی ایران محسوب می گردد. نویسنده در این کتاب نظریه « شیخ طوسی » و « سید مرتضی » از علمای بزرگ شیعه را در مورد قیام امام حسین ، از روی اجتهاد و تحقیق پذیرفته و فلسفه این قیام را برپایی حکومت اسلامی دانسته و نسبت های ناروا به سالار شهیدان را همچون ادعای برخی اهل سنت در مورد اشتباه امام حسین و یا ادعای برخی اهل تشیع که گفته اند امام به قصد اینکه خود را به کشتن دهد حرکت کرد و ... را مردود دانسته است . علمای برجسته ای مانند آیت الله منتظری و آیت الله مشکینی و استاد محمد تقی جعفری و استاد احمد آرام و دیگران بر کتاب شهید جاوید تقریط نوشته اند که مبین شأن والای کتاب و شخصیت علمی نویسنده آن است

دیسکوگرافی و شرح حال هنرمند - همایون شجریان


همایون شجریان ,فرزند چهره ی شاخص ایران,در 31 اردیبهشت 1354 در تهران در خوانواده ای سرشار از موسیقی چشم به جهان گشود . از کودکی علاقه به موسیقی و ریتم در او نمایان بودتا با تشخیص پدر نزد استاد بی همتای تنبک شادروان ناصر فرهنگفر به فراگیری تکنیک و شناخت ریتم که اساس موسیقی است پرداخت و چند سالی هم نزد جمشید محبی ادامه داد. از ده سالگی در کنار خواهران خود نزد پدر اواز را شروع کردو دورن بلوغ روزانه تکنیک اواز و صدا سازی را به صورت فشرده فرا گرفت.در همان زمان به هنرستان موسیقی رفت و کمانچه را به عنوان ساز تخصصی خود انتخاب کرد و در خارج از هنرستان به ادامه ی فراگیری هن نزد اردشیر کامکار پرداخت . از سال 1370 پدر و گروه اوا را در کنسرتهای امریکا ,اروپا وایران با تنبک همراهی کرد و از 1378 به بعد در صحنه ی کنسرت ها با پدر همخوانی را اغاز نمود. همایون در چندین دوره کنسرتهای خارج از کشور با بزرگان موسیقی ایران به صحنه رفته است. برنامه ی نسیم وصل به اهنگسازی محود جواد ضرابیان , اولین برنامه ای است که همایون به تنهایی خوانندگی انرا به عهده دارد. با ارزوی موفقیت او در راه سخت و طولانی که در پیش روی دارد
سالشمار همایون شجریان
1354 تولد, سی و یکم اردیبهشت پنجاه و چهار
1364 آغاز فراگیری آواز به همراهی خواهران, نزد پدر
1370 آغاز همکاری با گروه آوا در کنسرت های خارج از کشور
1373 اجرا برنامه ی ((قاصدک)) در کنسرتهای دور اروپا با پدر و پرویز مشکاتیان.
1378 شروع همخوانی با پدر در کنسرت ها
1379 همراهی در اجرای برنامه ی ((نوا ))و ((داد و بیداد)) (زمستان) در کنسرتهای دور اروپا و امریکا و کانادا.
1381 همراهی در اجرای برنامه ی (( راست پنجگاه ))و(( مرکب خوانی)) در کنسرتهای دور اروپا و کانادا.
1382 انتشار اولین آلبوم مستقل با نام نسیم وصل
1383 انتشار آلبوم های مستقل ناشکیبا و شوق دوست

بیوگرافی، دیسکوگرافی و شرح حال هنرمند - سیاوش قمیشی


اگر 4 رکن اساسی آهنگ (Melody), شعر, (Lyric) تنظیم (Compose) و صدای خواننده (Vocal) را در ساخت و اجرای یک ترانه به عنوان وجوه اصلی ترانه در نظر بگیریم , سیاوش قمیشی تنها هنرمندی ست که هر4 وجه ترانه اش با دیگر فعالان موسیقی پاپ (Popular) ایران متفاوت است.

سیاوش قمیشی (متولد 1324-1945 در اهواز و بزرگ شده در تهران ) آهنگساز, شاعر, تنظیم کننده و خواننده ای ست که در بین عموم به عنوان خواننده و برای خواص به عنوان آهنگساز و خواننده اعتباری ویژه و متفاوت دارد. نخستین وجه و شاید مهم ترین وجه تفاوت آثار سیاوش قمیشی در ملودی هایش نهفته است. ملودی هایی بسیار متأثر از موسیقی کلاسیک (اصیل) ایران و در عین حال مبتنی بر آکورد های غیر معمول و کاملأ غیر ایرانی که ترکیبی عجیب و درخشان را از موسیقی ایرانی و غربی در قالب ترانه های پاپ (Popular) به وجود آورده است و همچون مهری برجسته, برداشت ناب سیاوش قمیشی را از هنر ایرانی با اشرافی جامع بر انواع موسیقی غیر ایرانی به نمایش می گذارد. در بیشتر آهنگهای ساخته سیاوش رگه هایی روشن و قوی از موسیقی ایرانی را می توان یافت که گرچه روایت جز به جز موسیقی ردیفی ایران نیستند اما به خوبی حس ایرانی بودن را حتی در ذهن شنونده ی غیر حرفه ای متبادر می کنند و این هنر اوست که با گریز آگاهانه از تکرار سنتی و نخ نما, ملودی های ظریف ایرانی را همچون تارهای طلا بر پیکره ی ترانه اش می بافد. با کمی دقت در آلبوم های سیاوش میتوان بسیاری از برداشت های آزاد وی را از موسیقی کلاسیک ایران به وضوح مشاهده کرد. در واقع سیاوش قمیشی و هم نسلان موفقش آموزش موسیقی را از کودکی به طور خودآگاه یا ناخودآگاه با موسیقی ناب ایرانی شروع کردند. شنیدن روزمره ی اجراهای بسیار موثق و اصیل از بزرگان موسیقی ایران در سالهای 1320و1330 از رادیو تهران تجربه ای تکرار نشدنی برای هم نسلان سیاوش به عنوان کودکان آن روزگار و بزرگان آینده موسیقی نوین ایران بود که به مرور پس از آشنایی با حوزه های دیگر, موسیقی عملی را از طریق مراجع و منابع کاملأ جدا آموزش دیده وتجربه می کردند. ادامه مطلب ...

زندگینامه فریدون فروغی


فروغی از جنس هنر مندانی است که در طول تاریخ یا تاریکی های عظیم و وحشتناک زندگی و جهان را به انسانها نشان داده اند یا روشنایی روشن را. او هرگز خود را مجاب نکرد که شعر هایی کمتر از حد کمال را زمزمه کند. حتی نوع موسیقی به کار رفته در ترانه هایش انگار یک هشدار تکان دهنده است و هرگز برای کسی که می خواهند بخوابانند یا بخواند و دلشان لالایی می خواهد خوش نمی آید...
مرد !خیلی راحت! وبی سرو صدا انگار که هیچ وقت نبود. حجم عظیم و وسیع تنهایی و فراموشی او را در خود هضم کرد و زخمی و دلشکسته و هنوز آواز بر لب جان داد. آنگاه در پای کوه های نه چندان بلند در روستایی که کمتر از ده نفر در آن زندگی می کنند تنها و رانده شده ـ مثل زندگیش ـ خفت و تا ابد از زیر خروار ها خاک سرد و نم دار به شهر شلوغ و پر از دود و دروغ نظاره خواهد کرد...
فریدون فروغی تکرار ناشدنی است.کاش زمان حیات قدر او وهمه کسانی را که بعد از مرگشان در سوگشان می نشینیم می دانستیم. کاش به او فرصت ادا ی دین به ملتش را می دادیم تا یادگار های بیشتر وعمیق تری پیش ما می گذاشت که به گفته ی خودش :هنرمند چیزی به نام هنر را از مردم به امانت گرفته که باید آن را به صاحب اصلی اش باز گرداند...
فروغی رفت اما هنر وصدای دلنشین وزخمی اش همراه شعر های زیبایش یادگاری است از هنرمندی بزرگ تکرار ناشدنی و تحفه ای که تا ابد پیش علاقه مندانش خواهد ماند. ادامه مطلب ...

زندگینامه دکتر علی شریعتی


تاریخ نشان داده است که میان شرایط اجتماعی و تکامل اندیشه روشنفکران تاثیر متقابلی حکمفرماست. معمولاً یک روشنفکر حساس و صادق در یک محیط غیرانسانی احساس خفگی می‌کند و علیه نابرابری و استثمار دست به طغیان می‌زند. او با نیروی اندیشه‌اش که از طریق سخن گفتن و نوشتن بیان می‌شود، علیه سیستم فاسد جامعه‌اش اعلان «جهاد» می‌کند. واضح است که این وظیفه چندان ساده به نظر نمی‌رسد، چرا که متضمن رویارویی شدید میان یک سیستم پرقدرت مادی و یک اندیشه به ظاهر ضعیف است. با همه اینها، صحیفة تاریخ پرصفحة بشریت نمونه‌های بسیاری را شاهد است که در این رویارویی‌ها، یک اندیشه تنها، هنگامی که قادر به بسیج توده‌ها گردد، همة سدها و موانع را از سر راه برداشته و بر بزرگترین قدرت مادی نهفته در یک انسان یا یک سیستم نیرومند، فائق می آید. تقریباً همة ملتها دارای یک چنین مردان بانفوذ اندیشمندی درمیان خود بوده‌اند. ایران با فرهنگ و تمدّن غنی و باشکوه خود، اندیشمندانی به جهان تقدیم کرده است که نه تنها بر ایرانیان، بلکه بر اندیشه بشریت تاثیر عمیقی بجای گذاشته‌اند. دکتر علی شریعتی یکی از این روشنفکران چند بعدی است که نامش در کنار بزرگانی چون فرانتس فانون، ژان پل سارتر، ژاک برک، گورویچ، آلبر کامو و لوئی ماسینیون که بر قلمرو اندیشه‌های جهانیان حاکم بوده‌اند، ثبت است.
ادامه مطلب ...

جک sms لطیفه آف


عشق مثه یه گنجیشک میمونه ... اگه محکم بگیریش میمیره ... اگه شل بگیریش می پره ... پس سعی کن یه طوری بگیریش که آروم تو دستات خوابش ببره

فقط کسی معنی دل تنگی را درک می کند که طعم وابستگی را چشیده باشد پس هیچوقت به کسی وابسته نشو که سر انجام آن وابستگی دلتنگیست

زندگی زیباست، نه در رویا. بوسه زیباست، نه برای هوس. پرنده زیباست، نه برای قفس. دوست داشتن زیباست، نه برای لمس کردن، بلکه برای حس کردن

زیباترین گل با اولین باد پاییز پرپر میشه، باوفاترین دوست هم یه روز بیوفا میشه، پرپر شدن از گل نیست، از پاییزه، بیوفا شدن هم از دوست نیست، از روزگاره

اگرکسی واقعا کسی رو دوست داشته باشد بیشتر از اینکه بهش بگه دوستت دارم میگه مواظب خودت باش

: آدم از بی بصری بندگی آدم کرد................گوهری داشت ولی نذر قباد وجم کرد...... یعنی در خوی غلامی ز سگان پست تر است.........من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد

به یه ترکه گفتند:بابات به رحمت ایزدی پیوست! گفت: رحمت ایزدی دیگه کیه؟!...... گفتند نه. منظورمون اینه که به دیار باقی شتافت...... گفت: منظورتون را نمی فهمم!!!..... گفتند: یعنی اینکه دار فانی را وداع گفت...... گفت:بازم نفهمیدم!....... گفتند:ای بابا...بابات رخت از این دنیا بربست....... بازم نفهمید!...... آخر سر عصبانی شدند و گفتند : ابله...بابای خرت! مرد....... گفت: خر ما که بابا نداشت
روزی دروغ به حقیقت گفت: مــــیل داری با هم به دریـــا برویم و شنـــا کنیم؟ حقیقــت ساده لــوح پذیرفت و گول خورد. آن دو با هم به کنار ساحل رفتند، وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش را در آورد. دروغ حیلــــه گـــر لباسهای او را پوشید و رفت. از آن روز همیشه حقیقت عــــریان و زشت است، اما دروغ درلبــــــاس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان می شود

وقتی به آسمون نگاه میکنی، دوست داری کدوم ستاره مال تو باشه؟ به اونی که کم نور تره قانع باش چون اونی که پر نور تره را، همه نگاه میکنن

دغدغه های یه پسر جوان - کار ندارم - پول ندارم - سربازی نرفتم - ماشین و خونه ندارم - و ... دغدغه های یه دختر جوان - لاک ناخنم پاک شده - مهری سرویس طلا خریده - دختر خاله ام ماشین داره - مامان غذای خوب نمی پزه - عروسکم رو هنوز نخوابوندم - و ... عجب دنیای باحالی

در همه ی قلب ها. گاهی وقت ها رابطه ای نیست فقط نگاه. اما این نگاه ها از چندین روز با هم بودن با ارزشتر اند

جک sms لطیفه آف


اگر دورم زدیدارت دلیلش بی وفایی نیست...........وفا آن است که نامت را همیشه بر زبان دارم

میگن یه روز ده نفر داشتن توی جنگل میرفتن. دوتاشون میفتن توی چاه. تلاش میکنن که بیان بالا اما بقیه داد میزدن که شما نمیتونید ، بی خیال شین. یکیشون قبول میکنه و میمیره. اما اون یکی همچنان تلاش میکنه در حالی که بازم بقیه داد میزدن تو نمیتونی. بالاخره میرسه بالا. همه تعجب میکنن. تازه میفهمن که طرف کر بوده. روی کاغذ مینویسه: دوستان از اینکه منو تشویق کردین تا بیام بالا ممنونم

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم . اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم. یا چشم بپوش از من و از خویش برانم . یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

اگه چشماث پرسید بگو ندیدمش...اگه گوشات پرسید بگو نشنیدمش...اگه دستت لرزید بگو ماله سرماست...اما اگه دلت لرزید به خودت دروغ نگو...دوستش داری...


به کعبه گفتم*تو از خاکی من از خاک*چرا بیاد به دور تو بگردم**ندا امد تو با پا امدی باید بگردی*برو با دل بیا تا من بگردم


دست دست ... دستا شل ... آهان بیا ... ماشا الله ... دست دست ... حالا قر .... قر .... (طرح گرم سازی ملت بی گاز

عشق به دست آوردن هر آنچه خواستی نیست عشق هر آنچه است که برای او از دست می دهی

بخشندگی را از گل بیاموز، زیرا حتی ته کفشی که لگدمالش میکند را هم خوش بو میکند

ارتباط ریش و تیغ قبل و بعد از انقلاب : قبل از انقلاب با تیغ ریش می زدن بعد از انقلاب با ریش تیغ می زنن

برف که ببارد، آدمها دو دسته میشوند، بعضی تنهاتر... و بعضیها هم مهربانتر

گاهی اوقات آرزو می کنم ای کاش تک پرنده عاشقی بودم که میان صدها هزار پرنده بتوانم به قله بلند سرزمین هستی برسم و پرواز کنان نغمه سر دهم که... من شیدای توام وعاشقانه دوستت دارم

انقدر آرزوهایم را به گور بردم که جا برای جسدم نیست

کسی را که خیلی دوست داری، زود از دست می دهی پیش از آنکه خوب نگاهش کنی. پیش از آنکه تمام حرفهایت را به او بگویی ، پیش از آنکه همه لبخندهایت را به او نشان بدهی مثل پروانه ای زیبا، بال میگیرد و دور می شود ، فکر می کردی میتوانی تا آخرین روزی که زمین به دور خود می چرخد و خورشید از پشت کو ه ها سرک می کشد در کنارش باشی

بغض بزرگترین نوع اعتراضه , اگه بشکنه دیگه اعتراض نیست , التماسه

هر وقت دلت گرفت........ هر وقت بهترین دوستات در حساس ترین لحظات تنهات گذاشتن.........هر وقت خواستی گریه کنی....... فقط به این فکر کن که انرزی هسته ای حق مسلم ماست

اصولا آدما 3 دسته هستند: دسته اول، دسته دوم، و از همه مهمتر دسته سوم!

جک sms لطیفه آف


یک همیشه یک است . شاید در تمام عمرش نتواند بیشتر از یک عدد باشد اما بعضی اوقات می تواند خیلی باشد . یک نگاه . یک سرنوشت . یک خاطره . یک دوست

از یه ترکه می پرسن دوست داری توی تاکسی با کی بشینی؟ میگه با یه دختر خوش قد و بالا وخوشگل و قد بلند با نامزدش. میگن واااا اخه برای چی بانامزدش ؟ میگه اخه میچسبن به هم جا برای من باز می شه

کاش دوستی ها مثل رابطه دست و چشم بود. وقتی دستت زخم می شه چشمت گریه میکنه و وقتی چشمت گریه می کنه دستت اشکشو پاک می کنه

نامت را خورشید می گذارم،اما نه خورشید را غروبی است ، نامت را رود می نهم افسوس که رود هم
انتهایی دارد ، تو را بهار می نامم اما نه خزانی در پیش است ،پس تو را عشق می نامم در صدف قلبم ٌ جاودانه جاودانه

حضور هیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست " خداوند در هر حضوری رازی نهان کرده برای کمال ما . خوش آن روزی که در یابیم راز این حضور را

جک sms لطیفه آف


زمان! به من آموخت که دست دادن معنی رفاقت نیست.... بوسیدن قول ماندن نیست..... و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست

عمر من سنگی است پرتاب شده از دستانی دور.. نه شیشه چشمی را شکسته* نه بال پرنده ای * نه فرود آمده بر سنگساری... تنها پرتاب شده از دستانی دور به قصد شکستن اعتبار مترسکی در مزرعه گندمی

دوتا ترک تصمیم میگیرن فارسی صحبت کنن اولی میگه پاشو دومی می گه نمیپاشم اولی جواب میده نگو نمیپاشم بگو پاشیده نمی شوم

جشنواره فیلم ایرانسل: 1- من میترا دیگه شارژ ندارم 2-در جستجوی آنتن 3-اعتباری ها 4- چند میگیری دیگه پیامک ندی 5-شب ها آنتن نمیده آیدا 6- سیم کارت بدون مرز 7-پسری با طرح قرمز 8-پیاک بس ---- آتش

در پی کاهش خنده در سوئیس مقامات این کشور تصمیم به واردات ترک کرده اند

فتوای جدید مراجع: به دلیل سرمای بی سابقه و کمبود گاز ، هر آغوش گرمی حلال است

اگر مثل گاو گنده باشی،میدوشنت، اگر مثل خر قوی باشی،بارت می کنند، اگر مثل اسب دونده باشی،سوارت می شوند.... فقط از فهمیدن تو می ترسند. "معلم شهید دکتر علی شریعتی

تعریف دانشجو: موجودى نحیف، عصبى، بى پول و شبیه به انسان، که از تخم مرغ، گوجه و نیکوتین تغذیه می کند و دشمنى عجیبى با کتاب دارد

عشق با یک لبخند آغاز میشود ، با بوسه شکوفا میشود ، با گریه رشد میکند و با 110 پایان می پذیرد

سریع ترین دوربین جهان اختراع شد . این دوربین می تونه از خانوم ها در لحظه ای که دهانشون بسته است عکس بگیره

شعر ترکه واسه دوست دخترش : صبح که در پنجرتون وا میشه...عصر که در پنجرتون وا میشه...شب که در پنجرتون وا میشه...وای که چقدر پنجرتون وا میشه

نخ داخل شمع از شمع پرشید: چرا وقتی من می سوزم تو آب می شی؟ شمع جواب داد: مگه می شه
کسی که تو قلبمه بسوزه و من اشک نریزم؟

وقتی قرار شد من بیقرار تو باشم و تو تنها قرار زندگیم باشی از هرچه قرار غیر تو باشد خواهم گذشت

دلم گرفته از ادمایی که میگن دوستت دارم اما معنیشو نمیدونن،از ادمایی که میخوان ماله اونا باشی اما خودشون ماله تو نیستن،از اونایی که زیر بارون برات میمیرن و وقتی افتاب میشه همه چیز یادشون میره

عمر من سنگی است پرتاب شده از دستانی دور.. نه شیشه چشمی را شکسته* نه بال پرنده ای * نه فرود آمده بر سنگساری... تنها پرتاب شده از دستانی دور به قصد شکستن اعتبار مترسکی در مزرعه گندمی

جک sms لطیفه آفoff


هر وقت تو زندگی به یه در بزرگ که یه قفل بزرگ روش بود رسیدی ، نترس و ناامید نشو چون اگه قرار بود در باز نشه جاش یه دیوار می گذاشتن

تعریف مادر زن: . مادر زن اسلحه ای است انفرادی . که با عیال حمل میشود . وبا مهمات دروغ همسایگان مسلح شده . وبا زخمی کردن داماد بیچاره خنک میشود . . این اسلحه بدون عقب نشینی بوده وشرایط جوی به هیچ وجه در او اثر ندارد . مادر زن گاهی تک تیر وگاهی رگبار شلیک می کند . طول مادر زن بدون سر نیزه 2 متر میباشد. . تعداد تیر در هر ثانیه یک میلیون فحش وناسزا بوده . و برد موثر آن، انتقال داماد به بیمارستان . و برد نهایی آن انتقال داماد به گورستان میباشد

عاشق آن نیست که برای عشقش در سرما آتش روشن کند عاشق آن است که کتش را بدهد به عشقش ، خودش سرما بخورد و 6 تا آمپول بزنه تا دیگه از این غلط ها نکنه

میدونی آمار دختر بازی در حلزون بیشتره ; چون هم ماشین داره هم خونه خالی!

چگونه علیرضاها را بشناسیم؟ ?) تفریح رفتن با وانت رو خیلی می پسندن ?) شلوار پارچه ای رو با کتونی مپوشن ?) پشت مو حتما می ذارن ?) عاشق رنگ قرمز پر رنگ هستن ?) تو کافی شاپ آب دوغ خیار سفا رش میدن ?) خوانندگان مورد علاقه شان جواد یساری . عباس قادری وداوود بهبودی ?) با موبایل روشن میرن تو کتاب خونه لباس کاموایی رو میذارن تو شلوارشون

تاکه خفتیم همه بیدار شدند ... تا که مردیم همگان یار شدند ... قدر آئینه بدانید که هست ... نه در آن وقت که افتاد و شکست

اگهی ازدواج:آقایی هستم تحصیل کرده،زیبا،با موهای مشکی،چشم های مشکی،اندامی مناسب ،،کاملامعاشرتی،دارای اپارتمان و ماشین اخرین مدل و با وضع مالی عالی،که حاضر به ازدواج با هیچ زنی نیستم....فقط اگهی دادم دلتون بسوزه

جک sms لطیفه آفoff

از خوبیهای دیگران برای خودت یه دیوار بساز هر وقت بهت بدی کردن یه اجرشو بردار ..... بی انصافیه اگه دیوارو خراب کنی

از یه بسیجیه سوال میکنن : دو خط موازی چیه؟ میگه:دو خط موازی دو خطی هستند که هیچ گاه به هم نمیرسن مگر به دستور مقام معظم رهبری

خدایا آتش مقدس شک را آن چنان در من بیفروز تا همه ی یقین هایی را که در من نقش بسته کرده اند را بسوزد. و آن گاه از پس توده ی این خاکستر لبخند مهراوه بر لب های صبح یقینی شسته از هر غبار,طلوع کند. خدایا, به هر که دوست می داری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است, و به هر که دوست تر می داری,بچشان که دوست داشتن از عشق برتر! خدایا, به من زیستنی عطا کن, که در لحظه ی مرگ, بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم. و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سو گوار

یک روز عشقت را دزدیدم و برای اینکه جای مطمئنی داشته باشد آن را در قلبم پنهان کردم .غافل از اینکه روزی برای پس گرفتن آن قلبم را خواهی شکست

ترکه یه آخوندو می بینه بهش میگه: خدا وکیلی یعنی سرت اینهمه درد می کنه

ترکه می ره دانشگاه به 2 دلیل می فهمن ترکه 1:سامسونتش رو می ذاشت تو زنبیل 2:وقتی استاد تخته رو پاک می کرد اونم دفترش رو پاک می کرد

ترکه میره مکه، جلوی کعبه گریه میکنه و میگه: خدایا، تو چرا مردی؟ لره میزنه روی شونهاش و میگه: احمق، خدا که نمیمیره، شهید میشه

بهانه ی دخترا: 1 - فاصله سنی مون خیلی زیاده(یعنی خیلی از مرحله پرتی) 2 - من به تو علاقه به اون صورت ندارم (یعنی خیلی بد هیکلی) 3 - من الان تو موقعیت بدی هستم (یعنی دلم یه جا دیگه گیره) 4 - تقصیر تو نیست تقصیر منه (یعنی عجب غلطی کردم با تو دوست شدم) 5 - من تو دوستیمون از هیچ کاری دریغ نکردم (یعنی هر غلطی خواستم کردم) 6 - دیروز یه خواستگار دکتر داشتم (یعنی زودتر بیا منو بگیر

وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه وقتی دلت خواست ازغصّه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته

می خوام روی تمام سنگ های دنیا بنویسم دلم واست تنگ شده و آرزو میکنم یکی از اون سنگ ها به سرت بخوره تا بفهمی دل تنگی چه دردی

ای دوست دلت همیشه زندان من است آتشکده عشق تو از آن من است آن روز که لحظه وداع من و توست آن شوم ترین لحظه پایان من است

ی کاش کودک بودم ،تا بزرگ ترین شیطنت زندگیم نقاشی روی دیوار بود. ای کاش کودک بودم ، تا از ته دل می خندیدم، نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم.
ای کاش کودک بودم ، تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه تو، همه چیز را فراموش می کردم

گاهی وقتها از نردبان بالا میرویم تا دستهای خدا را بگیریم غافل از اینکه خدا پایین ایستاده ونرده ها رو محکم گرفته که ما نیفتیم

ای کاش به دل کسی پا نمی گذاشتیم و کسی به دلمون پا نمی گذاشت ای کاش اگه کسی به دلمون پا گذاشت دیگه دلمون تنها نمی گذاشت ای کاش اگه یه روز دلمون رو تنها گذاشت رد پاشو روی دلمون جا نمی گذاشت

منتظر کسی باش که اگه حتی در ساده ترین لباس بودی، حاضر باشه تو رو به همه دنیا نشون بده وبگه که: "این دنیای منه

جرم این است وقتی از ناله تلخم , دل شب میلرزد ؛ وقتی از چشم فلق , قطره اشکی ریزد ؛ وقتی آن لحظه که دل , یاد تو را میجوید ؛ ناگه از سمت جنون عطر تو بر میخیزد

اگر 10 تا گل رز دستت گرفتی و رفتی جلوی آینه و دیدی 11 تاست، تعجب نکن... این نشون میده که تو هم کوری هم کودنی هم دچار توهم شدی

ویتامین کا K


نقش ویتامین «کا» در کمک به انعقاد خون و جلوگیری از انعقاد به خوبی شناخته شده است. این ویتامین همچنین در سلامت استخوان نقش مهمی ایفا می کند.

موارد استفاده

ویتامین "کا" بدن را در مقابل عوامل زیر تقویت و حمایت می کند:

خونریزی. ویتامین "کا" خطر خونریزی در بیماریهای کبد، زردی، سوءجذب، و یا خطر خونریزی مرتبط با استفادة طولانی مدت از آسپیرین و آنتی بیوتیک ها را کاهش می دهد.

ویتامین "کا" در درمان خونریزی شدید قاعدگی و به همراه ویتامین «سی» در درمان تهوع صبحگاهی مؤثر است. بعضی مواقع به بچه ها بلافاصله بعد از تولد ویتامین «کا» تزریق میشود، زیرا بعضی موارد، نظیر بچه هایی که زودتر از موعد به دنیا می آیند در معرض خطر خونریزی هستند.

پوسیدگی استخوان. برای اینکه استخوان بتواند از کلسیم استفاده کند نیاز به ویتامین "کا" دارد. مکمل های ویتامین "کا" در افزایش تودة استخوانی در زنان بعد از یائسگی مؤثر و مفید اس. بین کمبود ویتامین "کا" و پوسیدگی استخوان ارتباط وجود دارد. مکمل های ویتامین "کا" در درمان پوسیدگی استخوان مفید است. ویتامین "کا" همچنین در موارد زیر کمک کننده است:

ویتامین "کا" در پیشگیری از سنگ های کلیه مؤثر است.

یک مادة مشابه ویتامین "کا" بنام "ترکیب پنج کا" (k CAMPOUND 5) از رشد سرطان کبد جلوگیری می کند.

بعضی از اشکال (سبزینه محلول در آب) به کنترل بدن مدفوع و بوی ادرار کمک می کند.

اشکال محلول در اب به درمان زخم های پوستی کمک می کند.

منابع غذایی

غذاهایی که شامل میزان قابل توجهی ویتامین "کا" هستند عبارتند از: سبزینه (کلروفیل)، چای سبز، اسفناج، شلغم، گل کلم، کلم پیچ، مارچوبه، کاهو.

فریز کردن غذاها باعث از بین بردن ویتامین «کا» میشود. اما گرم کردن غذا تأثیری بر روی آن ندار.


اشکال دیگر

مکمل های ویتامین "کا" هم به صورت طبیعی و هم به صورت ساختگی در دسترس هستند.

مکمل های کلروفیل (سبزینه) محلول در چربی منبع عالی از ویتامین "کا" هستند.

کلروفیل محلول در آب رایجترین شکل ویتامین "کا" هستند. اشکال محلول در آب برای بدن قابل جذب نیستند و در درمان پوست و کاهش بوی بدن مفید است.

ویتامین "کا" در کمپلکس های «مولتی ویتامین» و به صورت قرصه های 5 میلی گرمی وجود دارد.

نحوة مصرف

میزان مصرف مجاز ویتامین «کا» (RDA) 80 میکروگرم برای مردان و 65 میکروگرم برای زنان است. برای پیشگیری و درمان بیماریها، باید میزان مصرف برگه های سبز تیره سبزیجات را زیاد کنید و رژیم غذایی شما روزانه حاوی بیش از 500 میکروگرم ویتامین «کا» باشد. قبل از دادن هرگونه مکمل ویتامین کا به بچها با پزشک مشورت کنید.

موارد احتیاط

ویتامین «کا» با اثر ضد انعقادهایی نظیر وارفارین یا کرمادین تداخل دارد.

اشعه X و پرتوتابی میزان نیاز روزانه به ویتامین «کا» را افزایش می دهد.

ویتامین «کا» در شیر ترشح میشود و از جفت عبور می کند. خانم های حامله و خانم های شیرده قبل از مصرف مکمل های ویتامین «کا» باید با پزشک مشورت کنند.

اگر شما آسپیرین، کلسترامین، فنی تویین یا ملین های روغنی معدنی مصرف
می کنید. بدن شما نیاز بیشتری به ویتامین «کا» دارد.

سم بعضی از مارها ویتامین «کا» را که در ایجاد لخته مؤثر است، از بین می برد. ویتامین «کا»» در توقف خونریزی ناشی از «زهر سم» مؤثر است.

زیادی مصرف آنتی بیوتیک ها می تواند باعث کمبود ویتامین «کا» شود. این داروها نه تنها باکتری های مضر را از بین می برد، بلکه باکتری های مفید فعال کننده ویتامین «کا» را نیز از بین می برد.

تداخل های احتمالی

ویتامین "کا" به صورت خوراکی غیرسمی است.

میزان زیاد ویتامین "کا" مصنوعی که برای جلوگیری از خونریزی در بعضی از بیماریها استفاده میشود، می تواند باعث کم خونی و آسیب کبدی شود.

تزریق ویتامین «کا» می تواند باعث گرگرفتگی (فلاشینگ)، تعریق، درد سینه و محدودیت تنفسی شود.

مشکلات خونی، زردی و مشکلات کبدی در نوزادان بعد از دادن ویتامین "کا" دیده میشود.

تزریق داخل عضلانی ویتامین "کا" می تواند باعث درد، ورم و اگزما شود.