افق 2

خوشبختی در انتظار آدم های دل خوشه

افق 2

خوشبختی در انتظار آدم های دل خوشه

طالع بینی شما در سال ۸۷ - متولدین مهر


مدتی است تصمیم گرفته اید بیشتر انرژی تان را صرف مسائل و امورخانوادگی تان کنید و به دنبال ایجاد نوعی امنیت در زندگی شخصی تان هستید. مهربانی و احساس محبت شما نسبت به دیگران نوعی هارمونی و هماهنگی در شما و اطرافیان تان ایجاد می کند که روی تمام جنبه های
زندگی تان اثر مثبتی به جای می گذارد. تغییراتی که امسال در زندگی تان به وجود می آید کاملاً حس می شود و بادوام خواهد بود. اگر سعی کنید کار جدید و مهارت تازه ای بیاموزید مطمئن باشید که احساس تازه و نویی در خود خواهید کرد که به شما کمک می کند شادتر از گذشته زندگی کنید. از نظر کاری هم از آنجایی که طی سالهای گذشته تجربه های خوبی کسب کرده اید می توانید به موفقیت قابل توجهی دست یابید. سعی کنید تمام انرژی تان را صرف کاری نمایید که بیش از همه به آن عشق می ورزید تا طعم خوش زندگی را حس کنید. امسال، دلی پر از مهر و محبت نسبت به دیگران در دل احساس خواهید کرد و امید این است که اگر مجرد هستید یار دلخواهتان را بیابید و اگر متأهل هستید در مأمن گرم خانواده خوشبخت باشید.

طالع بینی شما در سال ۸۷ - متولدین آبان


تغییرات مهمی در زندگی خصوصی و احساس درونی تان به وجود خواهدآمد. در سال جدید شما به همه ثابت می کنید که می توانید چند وظیفه سخت و مشکل را انجام دهید. در برنامه های بشردوستانه بیشتری مشارکت خواهید کرد و به خاطر وجود احساس پاک دوست داشتن و مهر ورزیدن به دیگران سرزندگی و شادابی خاصی در وجودتان احساس خواهید نمود. سفری دلچسب به خارج از کشور برایتان پیش می آید. از نظر مالی نسبت به گذشته بسیار بهتر خواهید شد تا آنجا که می توانید به دیگران هم کمک کنید. گاهی اوقات احساس غریبی شما را ناخودآگاه به سمت انجام دادن کاری می کشاند که ممکن است سرانجامی نداشته باشد و اصولاً وقت تان را تلف کند. سعی کنید قبل از ریختن برنامه ای خاص کاملاً آن را درک کنید و حساب شده عمل نمایید. مدتهاست به دنبال یاری هستید که بتوانید از احساسات و عواطف خود با او سخن بگویید. ممکن است در این مورد کمی خیال پردازی کنید و فرد نامناسبی را انتخاب کنید قبل از اعتماد کردن به کسی سعی کنید او را کاملاً یا حداقل در یک حد قابل قبولی بشناسید

طالع بینی شما در سال ۸۷ - متولدین آذر


سال جدید سال پرکاری برای شما خواهد بود اما در حین انجام دادن کارهایتان روش های نویی می یابید تا بتوانید عقاید و علاقه های خود را به دیگران ابراز کنید و در عین حال به برخی از آنها دست بیابید. امسال بالاخره پی م یبرید که چگونه هرکاری را که انجام م یدهید روی زندگی خود و اطرافیان تان اثر می گذارد و وقتی به این درک برسید می توانید روی آینده خودتان و وابستگان تان تأثیر مثبت بگذارید. به ارزیابی مجدد ارزش های زندگی تان بپردازید و مطمئن باشید که در انتخاب آنها اشتباه نکرده باشید. از نظر کار و حرفه باید بگویم برنامه و پروژ ههای جدیدی پی ش را هتان قرار خواهد گرفت که اگر با دقت و توجه به آنها بپردازید موفقیت خوبی در انتظارتان خواهد بود. خیلی دوست دارید در موضوعات مختلف علمی مکاشفه داشته باشید و از این کار لذت می برید پس مژده که امسال فرصت های مناسبی در قالب تورهای مسافرتی نصیب تان می شود. در این گذر با گروهی از دوستان جدید آشنا می شوید که روی زندگی آینده و عاطفی تان اثر مثبت می گذارد

طالع بینی شما در سال ۸۷ - متولدین دی


فرصت های جدیدی در زمینه های مختلف از جمله چیزهایی که بسیار به آنها علاقه دارید، برایتان پیش خواهد آمد که اگر عاقلانه رفتار کنید هیچ یک از آنها را از دست نخواهید داد. یاد می گیرید که چگونه انرژی تان را کنترل نمایید و به اهداف تان برسید. شما معمولاً در زمینه مدیریت و برنامه ریزی مهارت دارید، امسال شرایطی پیش می آید که به این مهارت شما احساس نیاز می شود. در حالی که سعی می کنید برای رسیدن به اهداف تان تلاش کنید و به آنچه که می خواهید برسید، خانواده تان را نیز از یاد نبرید؛ همیشه به خاطر داشته باشید که توجه و شاد نگه داشتن اعضاء خانواده و اهمیت دادن به آنها بخشی از سعادت انسان را تأمین می کند.
مدتهاست که احساس تنهایی می کنید و گاهی اوقات خشم وجودتان را می گیرد. اگر مجرد هستید بهتر است یاری که بتواند شریک مناسبی برای تمام عمرتان باشد بیابید و از تنهایی در بیایید و اگر متأهل هستید سعی کنید بفهمید ریشه های این افسوس و ناراحتی در کجاست تا روزهای قشنگ زندگی تان بیهوده هدر نروند.

طالع بینی شما در سال ۸۷ - متولدین بهمن


لحظات بسیار خوب و موفقیت آمیز در کارهایی که می خواهید انجام دهید برایتان پیش می آید و پروژه هایی در دست می گیرید که می توانید با قوه ابتکار و خلاقیتی که دارید به بهترین نحو از عهده اجرای آنها برآیید. مدتی است که دوست دارید وجود خود را از لحاظ معنوی نیز به تعالی برسانید و اندکی به مسائل فلسفی علاق همند شد هاید. اگر به بررسی های مختلف در این زمینه بپردازید مسلماً به نتیجه مطلوبی دست خواهید یافت. سفرهای آموزنده خوبی در انتظارتان است. امسال چند انتخاب عالی در زمینه های مختلف چه کاری و چه زندگی برایتان پیش می آید که قبل از تصمیم گیری باید کاملاً دقت نمایید و بهتر است با افراد آگاه هم مشورت نمایید زیرا روی آینده تان تأثیر بسیار مهمی می گذارد. هر کاری را که به دست می گیرید آن را نیمه کاره رها نکنید و حتماً تا انتها و کامل آن را انجام دهید تا اثر مثبت آن را متوجه شوید. احتمالاً امسال گرفتار عشقی آتشین می شوید، مراقب باشید که از کارتان باز نمانید.

طالع بینی شما در سال ۸۷ - متولدین اسفند


امسال بیشتر انرژی شما صرف فهمیدن راههایی می شود که بتوانید اوضاع مالی تان را بهبود بخشید. پول مسلماً در جلوی راه شما قرار می گیرد و روی تمام باورهای شخصی، رویاها و فلسفه زندگی تان اثر می گذارد. اگر عاقل باشید می توانید از آن به درستی بهره برید و اوضاع زندگی خود و خانواده تان را بهبود بخشید. دوست دارید در جمع مردم و با آنها باشید زیرا از بودن در کنار آنها لذت می برید و این شادی کمک می کند تا در کارهایتان موفق تر از گذشته عمل کنید. همیشه دوست داشتید به جاهای دیدنی جهان سفر کنید و عجایب دنیا را از نزدیک ببینید، مژده که امسال فرصتی برایتان پیش می آید که حداقل یک یا دو مکان دیدنی تاریخی واقع در خارج از کشور را ببینید. امسال نتیجه برخی از تلاش هایتان را خواهید دید و با انرژی مضاعفی که به دنبال آن در وجودتان شکل می گیرد به کارهای دیگرتان هم خواهید رسید. عاشق شدن و احساس زیبای دوست داشتن را امسال تجربه خواهید کرد.

اس ام اس -SMS – پیامک

ترکه توی کوپه قطار با یک خانم غریبه همسفر بوده. شب خانمه میره تخت بالایی میخوابه و ترکه تخت پایینی. نصفه شب خانمه میگه سردمه، کاش شما میتونستی میرفتی از مأمور قطار برام پتو میگرفتی. ترکه میگه میخوایی خانم امشب فرض کنیم زن و شوهر هستیم تا هردومون گرم شیم؟ خانمه که همچین بگی نگی از پیشنهاد بدش نیومده بوده میگه باشه حاضرم. ترکه میگه پس پاشو خودت برو پتو بگیر، برای منم یه چایی بیار
******************************************
زندگی مثل بازی شطرنجه... البته توخیلی بچه ای، برو همون منچتو بازی کن!
******************************************
زندگی بدون عشق مثل شلوار بدون کشه... عشق من کجایی؟ آبروم داره می ره!
******************************************
می دونی فرق تو با میرزا نوروز چیه؟
میرزا نوروز پول داشت، کفش نمی خرید، تو موبایل داری SMS نمی دی!
******************************************
مخصوص نیمه شب:
عروسک قشنگ من قرمز پوشیده / تو رختخواب مخمل آبیش خوابیده
عروسک من چشماتو وا کن / اس ام اس تو حالا نگاه کن
عروسکم اوسگول شدی برو لالا کن!
******************************************
09351234567 این شماره پینوکیو است، بهش زنگ بزن ببین چه طوری آدم شده، شاید تو هم آدم شدی!
ادامه مطلب ...

عشق یعنی....

عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی لحظه های التهاب عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی مست و بی پروا شدن
عشق یعنی با شقایق پر زدن عشق یعنی آب بر آذر زدن
عشق یعنی بیستون کندن به دست عشق یعنی زاهد اما بُـت پرست
عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی یک تبلور یک سرود عشق یعنی یک سلام و یک درود
عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی سر به دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی مست و بی پروا شدن

من همانم که شبی نیمه شبی.....

من همانم که شبی نیمه شبیدر گذار ره تو خانه کنم گر تو راهم ندهی در حرمت خانة ساخته ویرانه کنم من همانم که ز شوق رویت زر قبایتن خود پاره کنم طعم آن مستی جام می تو شد سبب قصد به میخانه کنم گر لبم تر بشداز مستی می عاشقان راهمه مستانه کنم مرغ عشقم که دلم می خواهد در کف دست تو کاشانه کنم چون شوی شمع میستان دلم همه را چون گل و پروانه کنم گر کسی غم به دلت راه انداخت بزم شادش همه غمخانه کنم باددر زلف سیاهت سر زد رخصتی ده که سرت شانه کنم گر بخواهم نازچشمت خودراهمچو یک کودک دردانه کنم تا نیازدل من رفع کنی عالمی را همه دیوانه کنم

قیصر امین پور شاعر انقلاب


قیصر امین پور پیش از آنکه به عنوان شاعر کودک و نوجوان به شمار آید در جامعه ادبی امروز به خاطر ویژگی های شعری اش شناخته شده است و شعرهای عمومی اش بیشتر از شعرهای کودکانه و نوجوانانه اش بر سر زبانهاست. از نیمه دوم دهه شصت بود که قیصر امین پور به ثبات زبان و اندیشه در شعرش دست یافت. هر چند جامعه ادبی او را به عنوان یک ادیب آکادمیک و استاد دانشگاه می شناسد ولی حوزه ادبیات کودکان و نوجوانان هنوز قیصر را از آن خود می داند. دو دفتر "به قول پرستو" و "مثل چشمه- مثل رود" آوازه خوبی دارند.
ادامه مطلب ...

قیصر امین پور شاعر انقلاب


قیصر امین پور پیش از آنکه به عنوان شاعر کودک و نوجوان به شمار آید در جامعه ادبی امروز به خاطر ویژگی های شعری اش شناخته شده است و شعرهای عمومی اش بیشتر از شعرهای کودکانه و نوجوانانه اش بر سر زبانهاست. از نیمه دوم دهه شصت بود که قیصر امین پور به ثبات زبان و اندیشه در شعرش دست یافت. هر چند جامعه ادبی او را به عنوان یک ادیب آکادمیک و استاد دانشگاه می شناسد ولی حوزه ادبیات کودکان و نوجوانان هنوز قیصر را از آن خود می داند. دو دفتر "به قول پرستو" و "مثل چشمه- مثل رود" آوازه خوبی دارند.

بیوگرافی، دیسکوگرافی و شرح حال هنرمند - علیرضا افتخاری

علیرضا افتخاری مهیاری در روز دهم فروردین ماه هزارو سیصد و سی و هفت در شهر هنر ؛ اصفهان دیده به جهان گشود . وی از همان کودکی بسیار خوب و رسا می خواند .

استاد نخست ایشان ؛ استاد طباطبایی نوازنده ی روشندل ویولون بودند که به پیشرفت افتخاری کمک های شایانی نمودند.به طوری که صفحاتی از افتخاری در نوجوانی توسط شرکت رویال در استودیو طنین ضبط شد.

اما وقتی در 14 سالگی نزد استاد تاج اصفهانی ؛ افتخار شاگردی نصیبشان شد , استاد ایشان را از خواندن و ضبط صفحه بر حذر داشتند و یادگیری کامل ردیف ها را از وی خواستند.

افتخاری با پشتکار و علاقه خاصی فرموده های استاد را آویزه ی گوش خود می کرد و سعی می کرد که بیشترین بهره را از وجودشان ببرد .

استاد تاج اصفهانی علاوه بر منابع عظیم قرنها موسیقی ایرانی ؛ دارای منش های اخلاقی نیکویی هم بودند که زبانزد خاص عام است و یکی از آموخته های تاج به تمامی شاگردانش در وهله ی اول همین منش های اخلاقی بود.

شاگردی استاد بزرگی چون تاج اصفهانی نقطه عطفی در زندگی هنری افتخاری بود به طوری که افتخاری موفقیت هایش را مرهون استاد تاج می داند و از ایشان همیشه به احترام و نیکی یاد می کند .

در سال 1357 با حضور بزرگانی نظیر دکتر صفوت ؛ دکنر فروغ ؛ استاد شهنازی ؛ استاد تجویدی و ... در آزمون باربد موفق به کسب رتبه نخست گردید.

« استاد شهنازی دستش را روی دوشم گذاشت و فرمود که مواظب خودت باش تو دیگر خواننده ی این کشور شدی. من هم زانو زدم و دست ایشان را به احترام بوسیدم. »

اینها خاطرات افتخاری از آن دوران است .

در سال 1360 که استاد تاج به دیار باقی شتافتند؛ افتخاری به نزد استاد دادبه رفت . استادی که علی رغم اینکه استاد معروفی در زمره موسیقی ایران نبود، اما دارای گوش و هوش موسیقایی قوی بود و سهم به سزایی در احیای دشتستانی داشت .

استاد دادبه با افتخاری آواز و دو بیتی محلی و نیز صدا سازی کار کرد .
ادامه مطلب ...

بهرام صادقی نویسنده نجف آبادی

یک چیز نامرئی هست مثل دست، که نمی‌بینمش اما احساسش می‌کنم و ادراکش می‌کنم. مرا هل می‌دهد این طرف و آن طرف...-----------------------------------------------ـ آهان! کمی سرتان را بالا بگیرید. ابروهاتان را از هم باز کنید. بخندید. چشمتان به دوربین باشد. تا سه می‌شمارم. مواظب باشید حرکت نکنید والا عکستان بد از آب در می‌آید. حاضر! یک، دو، سه...* * *دو شب بعد، از پله‌های عکاسخانه بالا می‌رفت که عکسش را بگیرد. قبضی را که عکاس داده بود در دستش می‌فشرد. به یاد می‌آورد که دو شب پیش، عکاس پرسیده بود:ـ اسم آقا؟و او اسمش را گفته بود.ـ شش در چار معمولی؟ کارت پستالی چطور؟و او جواب داده بود:ـ یک دانه‌اش ... برای نمونه.ـ پس فردا شب حاضره ... ساعت هشت.در را باز نکرده، ساعت را دید که از هشت گذشته بود. پیش خودش زمزمه کرد:ـ حالا دیگر حتماً حاضره.شاگرد عکاس که پشت میز نشسته بود جلو پایش برخاست و او پس از اینکه به سلامش جواب داد روی یک صندلی نشست. شاگرد را ناشناخته نگاه کرد:ـ مثل اینکه خودشان تشریف ندارند؟ـ چرا… چرا… الان اینجا بودند.ـ این قبض …قبض را درآورد، از جیبش، و گذاشت روی میز. شاگرد عکاس آنرا برداشت و خواند و سرش را با احترام تکان داد:ـ بله قربان، مال همین امشبه… اما باید صبر کنید خودش بیاد.می‌خواست جواب بدهد: « کار و زندگی داریم»، ‌فقط گفت : « کار و زندگی …» و در صندلی فرو رفت. شاگرد درمی‌یافت که او کار و زندگانیش را رها کرده است تا بیاید و عکسش را بگیرد و حالا که عکاس نیست ناراحت شده است، اما چه می‌توانست بکند؟ بهتر آن دید که به چیزی ور برود. بنا کرد آلبومی را ورق زدن‌… او باز پرسید:ـ نمیاد؟ـ چرا نمیاد؟ الساعه …و او به تماشای عکسهایی که به دیوار زده بودند مشغول شد...* * *پس از یکربع، عکاس آمد. هنوز نرسیده سر حرف را باز کرد:ـ خوش آمدید، قربان.ـ و به شاگردش: ـ خیلی وقته آقا تشریف آورده‌اند؟او از روی صندلی بلند شد و آمد جلو میز؛ دو دستش را گذاشت به لبه آن. عکاس ازکارگاهش عکسها را آورد:ـ ببینم همینه؟ بعله، خودشه.او دستش را دراز کرد و عکسها را گرفت. کمی نگاه کرد و بعد :ـ اینها نیست. اشتباه کرده‌اید.ـ چطور؟ فرمودید‌…ـ اشتباه کرده‌اید. من سبیل ندارم، این عکسها سبیل داره‌… از آن گذشته من کلاه سرم نمی‌گذارم.عکاس بتندی عکسها را گرفت و با دقت به آنها و بعد به قیافه او نگاه کرد:ـ عجیبه‌… اما خیلی به شما شباهت داره.ـ شباهت؟ شباهتش را چه عرض کنم‌… این را دیگر من سر در نمی‌آرم. عکاس کمی پا به پا کرد ـ و شاگردش مدتی پیش رفلته بود بیرون (چون نمی‌دانست چه باید بکند بهتر آن دیده بود که برود بیرون). رفت توی کارگاه و یک دسته عکس دیگر آورد پخش کرد روی میز. همان‌طور که وارسی می‌کرد زیر لب می‌گفت:ـ اینها که نیست.عکس دختری بود.ـ اینهم که نیست.مال زنی بود.ـ اینهم نه. مال بچه‌ای بود.ـ این؟به عکس و به او نگاه کرد:ـ این خیلی شبیه شما است. کلاه هم نداره‌… اما باز سبیل داره.اوسرش را جلو آورد:ـ ببینم‌… کلاه که نداره‌…و ادامه داد:ـ آخر «این خیلی شبیه شما است» یعنی چه؟ من چطور بفهمم که مال خودمه؟ من که صورتم را نمی‌بینم، یادم نیست چطوری است. مگر شما نظم و ترتیبی ندارید که عکسها جابه‌جا نشوند؟ شماره نمی‌گذارید؟ـ چرا‌… شماره می‌گذاریم، نظم و ترتیب هم داریم. اما امان از آدم ناشی. این شاگرده همش را به هم زده. قاتی پاتی کرده. مثلاً ملاحظه بفرمائید، سه دسته عکس هست که همشان شماره قبض شما را دارند‌… آخر عمری کار کردیم شاگرد آوردیم! مثل اینکه از پشت کوه آمده‌… هیچ چیز سرش نمی‌شود‌…ـ بالاخره تکلیف ما چیه؟ تا کی باید اینجا بایستیم، آقای عکاس؟آقای عکاس باز عکسها را وارسی می‌کرد.ـ اینهم که نیست.عکس یک بنای تاریخی بود.ـ آها‌… خودشه.او عکس را قاپید:ـ چطور خودشه؟ هیچ چیزش با من نمی‌خونه. من کی کتم این شکلی بود؟ عکاس نشست. بی‌حوصله جواب داد:ـ دیگر به ما مربوط نیست. شاید پریروز لباستان همین جور بوده، امروز عوض کرده‌اید.ـ محاله.عکاس باز بلند شد. شانه‌هایش را بالا انداخت:ـ دیگه هیچ عکسی اینجا نداریم. یکی از همین‌ها است‌…او دندانش را بهم می‌فشرد. وقتی کمی آرام گرفت، گفت :ـ اینها عکس من نیست. شش تا عکس شش درچار با یک کارت پستالی، پولش را گرفته‌ای باید تحویل بدهی‌…عکاس سه دسته عکس را گذاشت جلو او.ـ تحویل شما،‌ قربان. پیشکش. عصبانیت ندارد. ولله من که سر در نمی‌آرم. هر سه جور شکل جنابعالی است، عکس جنابعالی است. یکی با سبیل و کلاه، یکی با سبیل بی‌کلاه و یکی، هم بی‌سبیل و بی‌کلاه. هر کدامشان را عشقتونه بردارید‌…ـ عشقم؟ مگه عشقیه؟ آقای محترم! آقای عکاس! یا به سرت زده یا مرا مسخره می‌کنی. تو مگر کاسب نیستی، مشتری نداشته‌ای، نمی‌خواهی کار و زندگی بکنی؟ کجای دنیا وقتی یک نفر می‌رود عکسش را بگیرد سه جور عکس میارند جلوش میندازند، ریشخندش می‌کنند، می‌گویند هر سه جور عکس جنابعالیه، هر کدامش را خواستی بردار؟ پریروز که عکس می‌انداختم مگر کور بودی؟‌ نه سبیل داشتم، نه کلام داشتم، نه کتم این ریختی بود.عکاس به تنگ آمده بود. دستهایش را به هم مالید و کوشید خودش را نگه دارد. مؤدبانه و شمرده جواب داد:ـ اینها همه درست، همه حرف حسابی، من هم قبول دارم. والله تقصیر این شاگرد خرفت احمق منه که اینها را به هم ریخته، شماره‌هاش را به هم زده والا اول بار بی‌معطلی تقدیمتان می‌کردم، اینهمه هم حرف و مرافعه نداشت. اما من تمام تعجبم از اینه که چطور این سه عکس شبیه شما است. درست مثل اینکه خود شمائید. حالا نمی‌دانم مال شما است یا مال آدم دیگری شبیه شما‌… نمی‌دانم عکس اصلی شما چطور شده‌… آخر چطور شده‌… آخر چطورشما قیافه خودتان را تشخیص نمی‌دهید؟ـ مگر شما تشخیص می‌دهید که من بدهم؟ـ چرا ندهم؟ الان یک عکس از من نشان بدهید، مال هر وقت باشه، فوراً میگم از منه یا نیست. متعجبم‌…ـ متعجبی؟ مگر واجبه تمام مردم دنیا عکسشان را تشخیص بدهند؟ حالا تو عکاسی، کارت اینه. کدام مرغی تخم خودش را تشخیص می‌دهد؟ ببین چطور مردم را گول می‌زنند‌… سه چهار روز منتزشان می‌کنند، از کار و زندگی بازشان می‌کنند، بعد هم این جور جواب می‌دهند‌…عکاس نزدیک بود به گریه بیفتد. از جیبش آینه‌ای درآورد و داد به او:ـ این کار که دیگر آسانه. بببین! ببین شکل عکسها هستی یا نه؟او آینه را گرفت و در آن نگاه کرد. بعد همانطور که آینه در دستش بود نشست روی صندلی. زیر لب به تلخی زمزمه می‌کرد.بعد ناگهان آینه را داد به عکاس و سرش را در دو دست گرفت و فشار داد. عکاس آهسته پرسید:ـ دیدی؟او بلند شد. باز رفت جلو میز. عکسها را برداشت و نگاه کرد و داد به دست عکاس. عکاس گفت:ـ اگر بنشینی صاحب‌های این عکسها همشان میآیند. بد نیست هم قیافه‌های خودت را بشناسی.او رفت به طرف در:ـ همش حقه بازیه. اینها هیچکدام عکس من نیست. معلوم نیست عکس حقیقی من چطور شده. ممکنه اصلاً عکس مرا نگرفته باشی. خاک بر سرتان با عکس گرفتنتان.وقتی او رفت بیرون، عکاس مثل دیوانه‌ها دور اطاق راه افتاد.ـ خدایا، دارم دیوانه می‌شم. چطور خودش را نشناخت؟ چطور این عکسها همشان شبیه او بودند؟ نزدیکه‌… نزدیکه خودم را از پنجره پرت کنم پایین.شاگردش آمد تو:ـ یارو عکسهاش را گرفت؟ دیدمش می‌رفت تو عکاسخانه روبروئی

شرح حال آیت الله نعمت الله صالحی نجف آبادی


نویسنده در حدود سال 1302 شمسی در شهر نجف آباد اصفهان متولد شد و پس از طی تحصیلات ابتدایی در سن 15 سالگی جهت کسب علوم دینی به اصفهان رفت و پس از خواندن ادبیات عرب ، شرح لمعه ، رسائل و مکاسب را نزد حضرات آیات حاج آقا رحیم ارباب و حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادی (دائی خویش) و نیز آقای فیاض آموخت و اوایل مرجعیت آیت الله بروجردی در سال 1325 ه . ش به قم آمد و اولین دوره خارج فقه و اصول را نزد وی تلمّذ کرد و تا پایان دوره مرجعیت ایشان از محضرش بهره مند شد و به موازات آن در درس خارج امام خمینی تا روز تبعید ایشان و نیز در درس آیت الله سید محمد داماد شرکت می کــرد و همــزمان به تدریس ادبیات عرب ، شرح لمعه ،رسائل ، مکاسب ،کفایه و ... در زمینه های فقه و اصول می پرداخت. از جمله کسانی که در درس وی حاضر می شدند عبارت بودند از حجج اسلام آقایان مهدوی کنی، هاشمی رفسنجانی ، محمدی گیلانی ، محفوظی ،حسن صانعی ،لاهوتی اشکوری ، ربانی املشی، موسوی یزدی و گروهی دیگر . آقای هاشمی رفسنجانی در معرفی اساتید می گوید : اساتید ما البته زیاد بودند ولی آنهایی که بیشتر روی ما تأثیر می گذاشتند یکی آقای منتظری بودند البته در سطوح بالاتر و در مقدمات مرحوم سعیدی و آقایانی که زنده هستند ، صالحی نجف آبادی،آقای مشکینی ،آقای مجاهد ،آقای سلطانی و آقای فکور که واقعاً زاهد و مردان پاکی بودند. (روزنامه رسالت ،28 مرداد 1368) نویسنده در علوم معقول منظومه سبزواری و قسمتی از اسفار را نزد علامه طباطبائی خوانده و سپس چند بار منظومه حکمت سبزواری را تدریس می کرد. پس از بی نیار شدن از شرکت در دروس خارج همچنان به تدریس دروس سطح از قبیل رسائل ،مکاسب و کفایه ادامه داد تا اینکه تدریس درس خارج و بحث های استدلالی و اجتهادی را آغاز کرد و مقارن با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ، بحث جهاد را موضوع درس خارج خود قرارداد و طی یازده سال تدریس خارج فقه تاکنون،موضوعات ولایت فقیه ،انفال ،خمس ،و به طور کلی منابع مالی دولت اسلامی را مورد بحث و اجتهاد قرار داد که در هر مورد نظریات بدیعی عرضه کرده است, از جمله اینکه همه اقسام جهاد که در عصر رسول اکرم (ص) تشریع شده است در عصر غیبت نیز واجب است و هیچ نوعی از انواع جهاد مشروط به اذن یا امر امام معصوم نیست. مبحث ولایت فقیه نیز در کتاب مستقلی تحت عنوان « ولایت فقیه ، حکومت صالحان » به چاپ رسیده است . خط مشی سیاسی نویسنده از آغاز نهضت امام خمینی به نهضت معظم له پیوست و قبل از اعلام مرجعیت امام خمینی و پس از رحلت آیت الله بروجردی مقلدان را به امام خمینی ارجاع داد تا اینکه پس از وفات آیت الله حکیم ، وی همراه با آیت الله منتظری و ده تن دیگر از مدرسین و شخصیت های حوزه علمیه قم در پی سؤال جمعی از طلاب مرجعیت امام خمینی را اعلام کردند و این عمل به عنوان یک جرم بزرگ در پرونده آنان در ساواک ضبط شد. وی از همان آغاز مبارزه امام خمینی (ره) از شخصیت های مورد توجه و علاقه حضرت امام (ره ) بود و ایشان در ذی الحجه 1380 ق اجازه تصدی امور حسبیه و تصرف در وجوه شرعیه و اخذ سهمین مبارکین را کتباً به ایشان دادند که نسخه اصلی آن موجود است . نویسنده به جرم همراهی با نهضت امام خمینی مدت کوتاهی به زندان رفت و در سال 1352 به همراه آیت الله منتظری دستگیر و از نجف آباد به قم منتقل گردیده و تبعید شدند که نویسنده به سه سال تبعید محکوم شد و سال اول را در ابهر زنجان ،سال دوم را در تویسرکان و سال سوم را در مهاباد گذراند. وی همچنین از یاران نزدیک استاد مطهری بود. شهید مطهری در مورد وی می گوید : آقای صالحی از دوستان قدیمی ما هستند . (حماسه حسینی ،ج 1 ،ص 329 ) نویسنده دارای آثار ارزشمندی است که کتاب معروف ایشان به نام شهید جاوید است که نظریات محققانه ای را پیرامون قیام امام حسین بیان کرده است . ضمناً مسائل مربوط به این کتاب خود بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی ایران محسوب می گردد. نویسنده در این کتاب نظریه « شیخ طوسی » و « سید مرتضی » از علمای بزرگ شیعه را در مورد قیام امام حسین ، از روی اجتهاد و تحقیق پذیرفته و فلسفه این قیام را برپایی حکومت اسلامی دانسته و نسبت های ناروا به سالار شهیدان را همچون ادعای برخی اهل سنت در مورد اشتباه امام حسین و یا ادعای برخی اهل تشیع که گفته اند امام به قصد اینکه خود را به کشتن دهد حرکت کرد و ... را مردود دانسته است . علمای برجسته ای مانند آیت الله منتظری و آیت الله مشکینی و استاد محمد تقی جعفری و استاد احمد آرام و دیگران بر کتاب شهید جاوید تقریط نوشته اند که مبین شأن والای کتاب و شخصیت علمی نویسنده آن است

دیسکوگرافی و شرح حال هنرمند - همایون شجریان


همایون شجریان ,فرزند چهره ی شاخص ایران,در 31 اردیبهشت 1354 در تهران در خوانواده ای سرشار از موسیقی چشم به جهان گشود . از کودکی علاقه به موسیقی و ریتم در او نمایان بودتا با تشخیص پدر نزد استاد بی همتای تنبک شادروان ناصر فرهنگفر به فراگیری تکنیک و شناخت ریتم که اساس موسیقی است پرداخت و چند سالی هم نزد جمشید محبی ادامه داد. از ده سالگی در کنار خواهران خود نزد پدر اواز را شروع کردو دورن بلوغ روزانه تکنیک اواز و صدا سازی را به صورت فشرده فرا گرفت.در همان زمان به هنرستان موسیقی رفت و کمانچه را به عنوان ساز تخصصی خود انتخاب کرد و در خارج از هنرستان به ادامه ی فراگیری هن نزد اردشیر کامکار پرداخت . از سال 1370 پدر و گروه اوا را در کنسرتهای امریکا ,اروپا وایران با تنبک همراهی کرد و از 1378 به بعد در صحنه ی کنسرت ها با پدر همخوانی را اغاز نمود. همایون در چندین دوره کنسرتهای خارج از کشور با بزرگان موسیقی ایران به صحنه رفته است. برنامه ی نسیم وصل به اهنگسازی محود جواد ضرابیان , اولین برنامه ای است که همایون به تنهایی خوانندگی انرا به عهده دارد. با ارزوی موفقیت او در راه سخت و طولانی که در پیش روی دارد
سالشمار همایون شجریان
1354 تولد, سی و یکم اردیبهشت پنجاه و چهار
1364 آغاز فراگیری آواز به همراهی خواهران, نزد پدر
1370 آغاز همکاری با گروه آوا در کنسرت های خارج از کشور
1373 اجرا برنامه ی ((قاصدک)) در کنسرتهای دور اروپا با پدر و پرویز مشکاتیان.
1378 شروع همخوانی با پدر در کنسرت ها
1379 همراهی در اجرای برنامه ی ((نوا ))و ((داد و بیداد)) (زمستان) در کنسرتهای دور اروپا و امریکا و کانادا.
1381 همراهی در اجرای برنامه ی (( راست پنجگاه ))و(( مرکب خوانی)) در کنسرتهای دور اروپا و کانادا.
1382 انتشار اولین آلبوم مستقل با نام نسیم وصل
1383 انتشار آلبوم های مستقل ناشکیبا و شوق دوست