افق 2

خوشبختی در انتظار آدم های دل خوشه

افق 2

خوشبختی در انتظار آدم های دل خوشه

قصه عشق من و تو

قصه من و تو از همان روزی آغاز شد که دفتر عاشقی لیلی و محنون قصه ها بسته شد !
قصه من و تو همان روزی آغاز شد که مهتاب چشمهایت بر حوزچه فلب من تاپید
قصه من و تو از همان روزی آغاز شد که سایه خیالی وجود تو بر کوچه سوت و کور ما پر آوازه شد
از همان روزی آغاز شد که نگاه خیست بر چشمهایم غم ندیده من افتاد و مرا با خود به آن سو برد
به آن سوی سرزمین های دور و دورتر برد !
قصه من و تو ، قصه پر خاطره ، قصه پر از غصه و پریشانی !
تو قصه شکایت از دوری و انتظار بودی ، تو قصه فراتر از دلهره ها بودی
قصه تو ، قصه بهترینها بود ... قصه تو ، قصه عاشقی بی همتا بود
قصه عاشقی من و تو ، غوغایی در قلب پر احساسم بود
قصه تو ، همان قصه پر احساس من بود ...
و ... قصه من ، قصه مجنون ترینها بود ، قصه پر احساس و پر آوازه ای در دفتر عشق و عاشقی بود
من و تو قصه ای به یاد ماندنی داشتیم ، من و تو آرزویی فراتر از عشق داشتیم !
من و تو حادثه ای آفریدیم ، حادثه ای پس از لیلی و مجنون قصه ها خلق کردیم
با دو قلب عاشق خود آفریدیم
جنسی از مهربانی ها بودیم ، سایه خیالی در قلب خورشید تابان آسمانهای آبی بودیم
قلبی همیشه پر تپش داشتیم ، احساسی همیشه شبنمی داشتیم
شیشه پر احساس قلب احساسی من و تو آن زمان در خود شکست و خرد خرد شد ،
که نگاه مهتابی مانند تو ، از حوضچه قلب من به دور افتاد
آن زمان دفتر عمرش همچو دفتر لیلی و مجنون بسته شد و پاره پاره شد که بین نگاه
خیسمان فاصله ای اندک و اندک افتاد ... !
من و تو آن زمان دفتر عشق پاکمان را به نسیم ها دادیم که ، دیگر هیچ مجالی برای
ماندن و عاشقتر ماندن نبود ...
آری قصه من و تو آغازش پر قصه بود ، پایانش پر از غصه بود !
قصه من و تو شروعی به یاد ماندنی داشت ، آروزیی برای دوباره زیستن داشت ...
شروعی بودیم برای ثبت حادثه ای نو ... برای خلق عشقی پاک و نو
قصه من و تو به یاد ماندنی بود و در خاطره ها همیشه ماندنی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد