امروز در عصر ما ، زیباترین و ارجمند ترین و در عین حال در دسترس ترین و تاحدودی ارزان ترین تحفه ها یک شاخه یا دسته گل است که به مناسبت های بسیاری هدیه میشود . این اقدام بدیع و شایسته که اکنون در بین همه جوامع و اقوام و ملل در سراسر جهان کم و بیش متداول است پیشینه بسیار دور و درازی مخصوصا در قلمروهای فرهنگی ایران و به تبع آن در حوزه پهناور نفوذ زبان فارسی ، دارد . در این مقاله به استناد آثار باستان شناختی موجود و با استفاده از مستندات تاریخی و متون کهن ، پیشینه دسته گل در ایران از عهد باستان تا عصر حاضر ، مورد بررسی و تتبع قرار میگیرد . در باب مراسم گل افشانی و تهیه تاج گل و گل آرایی در عصر هخامنشیان مورخان و نویسندگان یونانی و رومی عهد باستان مطالب قابل توجه بسیاری نوشته اند و در منابع پس از آن حتی در بعد از اسلام مطالب فراوانی در این باب موجود است که در این مقاله به لحاظ ایجاز از پردختن به آنها پرهیز میشود . قدیم ترین و زیباترین سند درباره پیشینه دسته گل در ایران ، گل و غنچه های دست داریوش در سنگ نگاره های تخت جمشید است که بیشتر از 2500 سال سابقه دارد . بنابر نظر تحلیل گران تاریخ ، این نقوش ، مراسم برپایی جشن نوروز ، و به گمان برخی جشن تولد و بعضی مراسم تاج گذاری را به نمایش می گذارد . هر چه که باشد این مراسم به پیروی از سنت های کهن تری بر پا شده که در عهد داریوش با آن شکوه تجلی پید کرده و در عین حال شاهد ارجمند و کاملا گویایی از علاقه و توجه ایرانیان نسبت به گل و تقدیم و هدیه دسته گل است . اوژن فلاندن در سال 1841 م نوشته است از نقوش تخت جمشید یک چیز دستگیر ما شد که در بین ایرانیان قدیم معمول بوده و هنوز هم متداول است و آن دسته گل می باشد . ایرانیان سخت خوش دارند همیشه شاخه گلی در دست داشته باشند که تقدیم دوستی کنند . در برخی از سکه های بر جای مانده از عصر اشکانیان الهه ای را نشان می دهد که گل یا دسته گل یا شاخه همیشه سبز نخل یا مورد را در دست دارد . از جمله آثار ساسانیان مهری از جنس عقیق بی رنگ با نقش گلی در دستی کشیده و ظریف است که در مجموعه وست هان نگهداری میشود و نقش آن را ایدت پراوا نقل کرده است . دیگر نقش حجاری شده بر سینه کوهی در ناحیه برم دلک در 6 کیلومتری قصر ابونصر و 12 کیلومتری شرق شهر شیراز است که در آن نقش مردی در حال تقدیم گلی به بانویی را نشان می دهد . نقش بسیار جالب بانویی دسته گل به دست از عهد ساسانیان توسط پرفسور گریشمن در بیشابور کشف شده که اکنون قطعه موزاییک آن در موزه ایران باستان موجود است . منابع اسلامی نیز از تهیه دسته گل در ایران عصر ساسانیان خبر می دهند . مثلا ابوحنیفه دینوری (قرن 3 هجری ) در شرح واقعه پیروزی بهرام گور بر ترکان بلخ و تعقیب آنان تا آن سوی آمویه (رود جیحون ) و باز گشت پیروزمندانه او به جشن و شادمانی های ایرانیان اشاره می کند و می افزاید به خوشگذرانی پرداختند آنچنان که کرایه اسب دوانی در یک روز به بیست درهم و ارزش یک دسته گل به یک درهم رسید . معلوم میشود که در آن عصر گل فروشی وجود داشته و در روزهای جشن و سرور ارزش بیشتری می یافته است . یا به نوشته ابن بلخی روزی قباد با جمعی از بزرگان نشته بود ، فرزندش انوشیروان دسته گل یا گلی خوشبوی (سپر غم ) به پدر تقدیم می کند . روی به پدرش قباد آورد و زمین بوس کرد ، و خدمت به جا آورد و به دو زانو ایستاد و سپر غم پیش پدر داشت . قباد آن سپر غم بستد و او را در کنار گرفت و ببوسید . و به نوشته نوروزنامه (منسوب به حکیم عمر خیام نیشابوری ) به هنگام تحویل سال در نوروز ، موبدان از جمله با دسته ای خوید (سبزه گندم یا جو تازه رسته ) به حضور ملک می رفت . در منظومه شور انگیزه ویس و رامین که مایه های داستانی آن از عهد پارتها است به حضور دسته های گل در مراسم جشن نوروزی ایرانیان اشاره ای دارد : گل و نرگس به هم دیدی به نوروز .
در منظومه های حماسی و داستانی سخن سرایان ایرانی نیز به فراوانی از دسته گل به مناسبت های مختلف یاد شده است . در اینجا بر حسب تقدیم تاریخی وقایع ، نمونه هایی از آن نقل میشود . به روایت فردوسی وقتی کیکاووس بن کیقباد (دومین شهر یارکیانی ) همه آفاق جهان را تسخیر می کند ، اهریمن دیوی را به صورت غلامی خوش برخورد و سخنگوی و شایسته انجمن با دسته گلی بر سر راه او به نخجیر گاه می فرستد . غلام به کاووس بر می خورد و بیامد به پیشش زمین بوس داد / یکی دسته گل به کاووس داد و گفت : گرفتی زمین و آنچه بد کام تو / شود آسمان نیز در دام تو و به این ترتیب وسوسه تسخیر فضا را در کیکاوس بر می انگیزد که داستان آن مشهور است . کیکاوس برای رستم در زابل پیام می فرستد که خیلی سریع ، حتی اگر دسته گل در دست داری بگذار و چالاکانه به دربار بیا : اگر دسته داری به دستت مبوی / یکی تیز مغز و بنمای روی .
گشتاسب بن مهراسب (پنجمین شهریار کیانی ) ، کتایون دختر قیصر روم را می پسندد. کتایون دسته گلی به نشانه رضایت به او می دهد و متقابلا دسته گلی خوشبوی میگیرد : یکی دسته دادی کتایون بدوی / ازو بستدی دسته رنگ و بوی .
کتایون با کنیزکانش به انجمن قیصر با دسته گلهایی وارد میشود : کتایون بشد با پرستار شصت / یکی دسته تازه نرگس به دست .
فردوسی در داستان غم انگیز بیژن و منیژه نیز ضمن وصف بزم شهریار که : همه باده خسروانی به دست و دسته های گل در پیش روی دارند می گوید : می اندر قدح چون عقیق یمن / به پیش اندرون دسته نسترن .
ایرانشاه ابی الخیر در منظومه دلنشین بهمن نامه ، چگونگی مراسم واگذاری تاج و تخت از سوی بهمن بن اسفندیاربن گشتاسب ، به دخترش همای را وصف کرده (گویی مضامین سنگ نگاره های تخت جمشید را تجسم بخشیده با این تفاوت که خشایارشاه در پست سر داریوش گل در دست گرفته است . بهمن فرمان می دهد همه سران و موبدان گرد آیند و جهان پهلوان مامور سازمان دهی جشن باشکوه می شود :
هم آنگه بفرمود شاه بلند که آن بارگه برکشد او بلند
سران سپه راز لشکر بخواند همه موبدان را بدانجا نشاند
نشست از بر تخت فرخ همای با ستاد بهمن به پیشش به پای
یکی دسته گل نهادش به دست کیانی کمر بر میانش ببست
نخستین کسی زان همه سرافراز جهان پهلوان برد پیشش نماز
در منظومه ویس و رامین که داستان آن منشا از مناع عصر اشکانیان دارد ، شاه موبد از شهر و (شهربانو ) اهل ماه آباد (ایالت ماد ) خواستگاری می کند ، و پیمان زناشویی می بندند که حاصلش دختری زیباست که نامش را ویس می گذارند . شاه موبد به نشانه خواستگاری دسته گلی صد برگ (سرخ ) به شهر و می دهد :
به تنهایی مر او را پیش خود خواند بسان ماه نو بر گاه بنشاند
به رنگ روی آن ماه پریزاد گل صد برگ یک دسته بدو داد
سالهایی سپری گردید . ویس زیباترین گلرخان ، ورامین برادر شهریار ، دلباخته یکدیگر شدند .
روزی ویس به نشانه پیمان و عهد دسته گلی از بنفشه به ورامین هدیه می کند به رامین داد یک دسته بنفشه / بیادم دار گفتار این همیشه . و در ادامه با گفتاری نغز ، پیمان شکن را با چنین مضمونی نفرین می کند : چو گل یک روزه باداجان آن کس / که از ما بشکند پیما از این پس . شاه موبد با تمهیداتی رامین را از ویس دور می کند . رامین در شهرک گوراب (در نزدیک ملایر کنونی ) به زیبارویی با نام گل دل می بازد . روزی با یاران در گلگشت باغ و راغ ، واقعه ای پیش می آید که رامین را به یاد پیمان با ویس می اندازد و عهد شکنی اش تداعی می شود .
ز یارانش یکی حور پریزاد بنفشه داشت یک دسته بدو داد
دل رامین بیاد آورد آن روز که پیمان بست با ویس دلفروز
زان پس رامین با یاد روی و موی دلدارش ویس :
به اندر گل صد برگ جسی به یاد روی او بر گل گرستی
بنفشه برچدی هر بامدادی به یاد زلف او برباد دادی .
برابر روایت فردوسی ، در عصر شاپور ساسانی ، فرستادن دسته های گل در مراسم تدارک جشن ها و بزمها ، متداول بوده است : خورش ها فرستاد و چندی نبید / هم از بوی ها نرگس و شنبلید .
و برای بهرام گور سپر غم ها و دسته گل های شاهانه به ارمغان می رسد : شتروار ها نار و سیب و بهی / از گل دسته ها کرده شاهنشهی . دربار ساسانی بسیار با شکوه بود . در عصر خسرو پرویز عظمت آن فزونی یافت . در منابع قدیم از گنج ها و تجملات خسرو پرویز روایات زیادی نقل شده است . بر طبق روایت فردوسی ، چون خسرو پرویز عزم شکار می کند در مسیر نخجیرگاه ساز و برگی عظیم و تدارکی حیرت انگیز مهیا شود ، از آن جمله : سیصد مرد سوار با زین و برگ ، 1160 مرد زوبین به دست ، 1040 شمشیر دار زره پوشیده ، 700 مرد نگهدار باز (به اصطلاح قوشچی ) با پرندگان شکاری (باشه ، چرخ و شاهین ) 70 شیر و پلنگ تربیت شده (آموخته ) 700 سگ شکاری با قلاده زرین ، 2000 رامشگر شتر سوار با افسار زرین ، 800 شتر با بار کرسی و پرده سرای و خیمه و خرگاه ، 200 مرد با مشک های آب که مسیر را مرتبا آب پاشی کنند و دو صد مرد (غلام / بنده ) با بخور سوز و دو صد مرد با دسته های گل و زعفران جلوتر از این کاروان عظیم حرکت می کرد . در بخوردان ها عود و عنبر می سوختند و زعفران می افشاندند تا رایحه بخور و بوی خوش زعفران و دسته گل های نرگس به مشام خسرو برسد .
به روایت نظامی گنجوی در مراسم استقبال شیرین از خسرو ملازمان (کمربندان ) او همه دسته گلی در دست دارند و شیرین خود دسته گلی نرگس به دست گرفته است .
بعد از اسلام گل و دسته گل در نزد ایرانیان حرمت و اعتبار خود را حفظ کرد و شاید ارجمند تر شد . مطابق برخی نقل قول ها اعتباری که مردم به گل سرخ می دادند از سخنی منسوب به حضرت محمد مایه داشت ، که فرموده بود : به شب معراج گل سفید از عرق من آفریده شد و گل سرخ از عرق جبرئیل و گل زرد از عرق براق . خلفای اموی به عصر بیشتر از گل توجه داشتند . عرب ها زعفران و گلاب را به عنوان عطر بر تن و جامه خود می زدند . زعفران را از کرمانشاه و همدان و گلاب را از شهر جور = کور : فیروز آباد فارس وارد می کردند . در عصر عباسیان تمدن و فرهنگ ایرانی تاثیری عظیم بر دارالخلافه و جوامع اسلامی گذاشت . به گفته یکی از نویسندگان معاصر عرب ایرانیان در تمدن عباسی تاثیر به سزایی داشتند ولی تفوق ادبی آنها جز تفوق سیاسی شان نبود . این تاثیر در زمان هادی و هارون بیشتر شد و در عصر مامون به اوج کمال خود رسید . بیشتر وزرای مامون ایرانی الاصل بودند . مادر مامون دختر استاسیس به نام مراجل ایرانی و اهل بادغیس ، و همسر او پوران دخت دختر حسن بن سهل سرخسی ، و هر دو خراسانی بودند . آداب و رسوم دربار ساسانیان در روزگار مامون زنده شد . تقلید جامه ها ، خوراکها ، تجملات و از جمله گل و گل آرایی و تهیه دسته گل به پیروی از سنت های کهن پیشین اعتبار فراوانی پیدا کرد .
تعبیرات و تشبیهات ایرانی رایج در عصر ساسانیان ، که دهان به دهان در نزد عامه مصطلح مانده بود وارد ادبیات عرب گردید . ادیبان و سخنوران به مجلس بزم دوستان دسته گل و میوه های خوشبوی می بردند . عبدان اصفهانی برخی از مضامین ایرانی را در سروده های عربی خویش گنجانیده است ، از جمله مضمونی به این شرح دارد : یارم گل و لیمویی با پوست دل انگیز ، رخ نمود ، به شادی رویش شراب نوشیدم ، آنگاه همرنگ گل روی خود و لیموی رخ من هدیه ام داد . به روایت عطار نیشابوری وقتی ابوالحسن نوری بغشوری (اهل بغشور خراسان در قرن 3 هجری ) بیمار شد ، جنید بغدادی به عیادت او آمد و گل و میوه آورد . ابن بزاز اردبیلی نقل می کند که شیخ صفی الدین اردبیلی جد صفویان دسته ای گل سرخ به شیخ زاهد داد . این اقدام عارفان حکایت از ارج نهادن به سنتهای کهن دارد . درخت همیشه سبز مورد با گلهای زرد زیبا که قامتی چون درخت سرو کوچک دارد در ادوار باستان در نزد ایرانیان حرمتی چون درخت سرو داشته است . شاخه های این درخت را در مراسم قربانی برای تیمن به دست می گرفتند و همچون گل طراوت و جلایی شاعرانه و زیبا داشت . شاعران عصر عباسی تعبیرات ایرانی در باب دسته مورد و گل را در مضامین خویش بازتاب داده اند . مثلا شاعری مضمونی از این قرار دارد : وقتی دسته مورد به او هدیه کرد ، خرسند شد و چون گل به او پیشکش نمود افسرده به زاری در آمد چرا که مورد ماندگار و گل گذراست . در منابع ادبی فارسی از کوتاهی عمر گل سخن های بسیار گفته شده و مضامینی نغز و دلکش موجود است . در عصر عباسیان تربیت و آموزش کنیزکان زیبا روی متداول بود . کنیزان آیین بزم و انس را می دانستند . از باب نمونه کنیز زیبا و فرزانه مامون به نام تودد به مبانی علوم و هنرهای آن روزگار آشنا بود . به طوری که در مناظره ای به پرسش های دانشمندان رشته های مختلف علم و ادب در حضور مامون پاسخ های دقیق و سنجیده ای داده که داستان آن در چهارصد و پنجاهم هزار و یکشب به تفصیل آمده است . از جمله طبیب دارالخلافه از تودد پرسید : از بهترین بقول (تره بار ) خبر ده . کنیز جواب داد : بهترین بقول کدو است . طبیب پرسید بهترین ریاحین (سپرغم ها ) کدام است ؟ . کنیز جواب داد : گل است و بنفشه . دیگر نمونه کنیزی به نام متیم هشامیه بود که سرآمد فرهیختگان و هنرمندان زن به حساب می آمد . او در قرن دوم هجری در بصره به دنیا آمد که به فرهنگ ایرانی کاملا غلبه داشت . متیم با جمالی زیبا با کسب دانش و هنر به کمال رسید به طوری که در شمار شعرا و ادبا و موسیقی دانان بزرگ غرب درآمد . او علاقه عمیق و توجهی دقیق به گل و پرورش آن داشت . گل بنفشه را می پسندید و انواع گل و لاله و سنبل را در خانه خویش می کاشت و گل همواره در آستین داشت و حرمت و عزتی پیدا کرده بود . همیشه دسته های گل و لاله تازه به او هدیه می کردند .